Tiring Day
روز خسته کننده
"I'm torn in between heaven and hell 'Cause, baby, when I'm with you, I just don't know where I'd rather be."
"من بین بهشت و جهنم سرگردونم، چون عزیزم، وقتی با تو ام فقط نمیدونم ترجیح میدم کجا باشم."لالیسا
همه روی نیمکت نشسته ایم و منتظر شروع اولین بازی هستیم. من بین سولگی و جونگیون نشسته ام که هردو مشغول دنبال کردن دخترهای خوب و خوشگلن.
جیسو درحالی که کنار چهنگ نشسته بود، آروم نشسته بود و حوصله نگاه کردن به دخترای دیگه رو نداشت. میتونم بگم اون به چهنگ بسیار وفاداره.
"ببین جیسو چه رفتاری داره." سولگی با خنده گفت.
"این اثر عشقه." جونگیون با سولگی خندید.
به جیسو نگاه کردم و یادم افتاد که آیندش از قبل تعیین شده بود، نه توسط اون بلکه پدر و مادرش.
"بیاین فکر کنیم یه اسم برای شیپ واسشون پیدا کنیم چون اونا باهم خوب بنظر میرسن." جونگیون پیشنهاد داد و سولگی به سرعت موافقت کرد.
"روسو." سولگی گفت و جونگیون سرشو به نشونه مخالفت تکون داد.
"جیزه؟" جونگیون با تردید گفت.
"جیزان." کابی حرفشو قطع کرد و این باعث شد بهش نگاه کنیم.
"خوب نیست." تزویو گفت و ما به نشونه موافقت سر تکون دادیم.
"میدونستین که اونا محاله که باهم باشن؟" صدای کسیو پشت سرمون شنیدیم. سانا بود.
"چرا؟" یکصدا پرسیدیم.
"جنی ما رو از دوست داشتن هم تیمیمون منع کرد." اون گفت و ما هردو یکصدا آه کشیدیم.
نه فقط بخاطر اون، جیسو از قبل هم نامزد داشت.
•••
سوم شخص
بازی به زودی شروع میشه. دو تیم قبل از سلام و احوالپرسی یه گرم کردن کوتاه انجام دادن.
داور توپ کاپیتان هر تیم رو صدا زد و اونا یه سکه پرتاپ کردن تا تصمیم بگیرن کدوم تیم قراره اول سرویس بده.
دانشگاه HF اول سرویس میزنه و دانشگاه KM تو حالت دفاعیه.
این اولین بازیه دو دانشگاست و حال و هواش خیلی شدید و سنگینه.
سه احمق شناخته شده و همه تو حالت جدی هستن. همه اونا پشت زمین ایستادن و منتظر توپ هستن.
YOU ARE READING
Capitan Bitch | Jenlisa (translated)
Fanfiction'کاپیتان عوضی' جنلیسا~ کار گروهی. اعتماد. باور. در آنجا، لالیسا برای تیم والیبال مدرسه خود تلاش کرد و با کاپیتان سخت گیر، بی رحم و با استعداد تیم والیبال به نام جنی روبی جین کیم آشنا شد. "خدایا! اون همیشه انقدر بِچه؟" یه بلوند قد بلند با ناراحتی توپ...