Dinner
شام"But I could be your crush, like, throw you for a rush, like
Hoping you'd text me so I could tell you I been thinking 'bout your touch like."سوم شخص
جنی و لیسا کل تیم والیبال رو تو یه رستوران کوچیک و قدیمی ملاقات کردن. این رستوران دود آلود و پر سروصداست چون مشتریای زیادی درحال غذا خوردن، خوشگذرونی و نوشیدن مشروبات الکلی ان.
"یو! یو! لیماریو!" جیسو داد زد و به اونا اشاره کرد که باهاشون بشینن.
لیسا کنار جیسو نشست و جنی هم میخواست کنار لیسا بشینه اما سولگی اونو قاپید.
"بیا نشئه شیم." سولگی به لیسا گفت و لیوان شات رو بهش داد و اون سوجو رو داخل ریخت.
"بدو بخورش."
"من تازه رسیدم و میخوایم الکل بخوریم؟ اجازه نمیدی اول چیزی بخورم؟" لیسا لیوان شات رو پایین گذاشت و چاپستیکها رو گرفت.
"چیکار داری میکنی هنوز، جندوک؟ بشین." جیسو به یه صندلی در دسترس اشاره کرد و اون صندلی روبروی لیساست.
"انگار همه اینجان، بیاین بخوریم." جسی با حالت مستی گفت.
جونگیون انبر غذا و قیچی رو دست لیسا داد و نشون داد که باید بهش تو کباب کردن گوشت کمک کنن.
لیسا شروع کرد به کباب کردن گوشت و گذاشتن گوشت پخته تو بشقاب تا همه شروع به خوردن کنن.
ناگهان لیسا متوجه شد که جنی رو صندلیش حرکت نمیکنه و فقط به گوشتی که درحال کباب کردنه خیره شده.
"بیا." لیسا مقدار زیادی گوشت کبابی تو بشقابش گذاشت و خیلی از مخلفات رو جلوش هل داد. "زیاد بخور."
جنی سر تکون داد و شروع کرد به خوردن. همه اعضای تیم شاهد تعامل اونا بودن.
"جن، میتونم یچی بپرسم؟" سولگی پرسید.
"الانشم پرسیدی." جنی گفت و سولگی شونه هاشو بالا انداخت.
"چطور اینجا بهمون ملحق شدی؟" همه بهش نگاه میکنن حتی لیسا که هنوز گوشت رو کباب میکرد.
"منظورت چیه، سولگی؟"
"تو هیچوقت بهمون اضافه نمیشی هرچند التماستم میکنیم." جنی از خوردن دست کشید و با یه ابروی بالا به سولگی نگاه کرد.
"ازم دعوت نشده که به اینجا بیام؟" سولگی سریع سرشو تکون داد. "پس، هیچ اشکالی نداره که من تو این شام شرکت میکنم."
YOU ARE READING
Capitan Bitch | Jenlisa (translated)
Fanfiction'کاپیتان عوضی' جنلیسا~ کار گروهی. اعتماد. باور. در آنجا، لالیسا برای تیم والیبال مدرسه خود تلاش کرد و با کاپیتان سخت گیر، بی رحم و با استعداد تیم والیبال به نام جنی روبی جین کیم آشنا شد. "خدایا! اون همیشه انقدر بِچه؟" یه بلوند قد بلند با ناراحتی توپ...