درنای ژاپنی

68 20 2
                                    

قبل از اینکه پزشکی‌قانونی جواب قطعی بده و یا چک کردن دوربین‌ها به‌جایی ختم شه از دسته‌ی همون چاقو انگشت نگاری و بلافاصله شناسایی شد.

مظنون احتمالی پارک چانیول بیست‌وشش ساله بود. البته به قول کارآگاه جانگ این شک زمانی به یقین تبدیل شد که متوجه شدیم این آقای جوون توی یکی از رستوران‌های ژاپنی ایته‌وون کار می‌کنه و درنای ژاپنی روی دسته‌ی چاقو ، لوگوی همون‌جاست.

توی تمام مدت دستگیری هرگز به قتل بکهیون اعتراف نکرد اما بعد از سوال پرسیدن درباره خانم هان با لحن خونسردی جواب داد:
-درسته. من کشتمش.

-چرا؟ چه نسبتی باهاش داشتی؟

-مادر بکهیون بود.

-بکهیون چه نسبتی با تو داشت؟

-دوست بودیم.

-چرا مادر دوستت رو کشتی؟

-چون اذیتش می‌کرد.

-زودباش چانیول. همه‌ی جمله‌هات رو کنار هم بذار تمام روز وقت ندارم!
-بکهیون به من یه گل شمعدونی داد و گفت این نشونه‌ی رویش امیده.

اون لحظه حداقل جمله‌ش رو طولانی‌تر کرده بود پس دم از اعتراض نزدم و منتظر موندم تا ادامه داد:

-بکهیون ، تمام امید من بود.

-می‌دونی که...

وسط حرفم پرید:

-بهتر از شما. اون کشتش.

مکث کردم. هنوز خبری از مرگ بکهیون نبود. گمون می‌کردم اراجیف می‌گه.

-کی؟

-اون زن.

-واسه همین مادرش رو کشتی؟

-مادرش نبود. اون بکهیونم رو کشت.

از حس مالکیتش فهمیدم. چانیول فقط دوست بکهیون نبود. به نظر می‌رسید علاقه‌ش بهش بیشتر از دوست باشه.

-اثباتش کن.

-نمی‌تونم.

-نمی‌تونی بی‌مدرک بقیه رو متهم کنی‌. می‌دونی این کارت جرم محسوب می‌شه؟

-من همین الانشم به‌خاطر قتل اینجام.

-هنوز توجیه نشدم.

-درباره؟

-انگیزه‌ت چی بوده؟

-اون بکهیونم رو کشت.

-خدای من... بازم همین؟... تو دیدیش که کشتش؟

-نه.

-درباره بکهیون برام بگو.

-اون گل شمعدونی بهم داد.

کلافه بودم. باید محترمانه برخورد می‌کردم اما با این وجود فریاد کشیدم:

-جزئیات می‌خوام.

-اون کشتش. پسر ناتنیش رو کشت و خونش رو لیسید.

ناخودآگاه ابروهام بالا پرید.

ຯ࣪.Cherry🍒𓍯Where stories live. Discover now