سفاک

51 15 2
                                    

-بین حرف‌هاش معلوم نیست می‌گه کیم بکهیون زنده‌ست یا مرده. می‌گه خانم هان خون پسرش رو خورده و واسه همین کشتتش.

-باید زودتر می‌گفتی.

-بکهیون زنده‌ست!

-من اونجا یه قلب دیدم.

-از کجا معلوم قلب پسرش باشه؟

-جسد بکهیون هیچ‌وقت پیدا نمی‌شه اون زنیکه هان هیوجو پسرش رو خورده. روانی قاتل!

-کارآگاه جانگ ، خواهش می‌کنم آروم باش. من می‌دونم چی دیدی اما تا وقتی پزشکی قانونی تایید نکنه اون قلب بکهیونه...

ییشینگ امون نداد:
-حق با چانیول بود اون زن جدی پسرشو خورده.

-روانپزشک میگه احتمالش هست اون اسکیزوفرنی¹ داشته باشه. باید یک یا چندماه زیر نظرش بگیره.

-پارک چانیول؟

-نگهبان هم اون رو در حال حرف زدن با خودش دیده. می‌دونی این آدما چطورین؟ به مشت واقعیت می‌سازن توی ذهنشون. یادته آقای کیم چی گفت؟ رابطه بکهیون و مادرش خوب بوده.

ییشینگ اتاق رو متر کرد و زیرلب حرفی زد:
-ممکنه چانیول توی تصوراتش بکهیون رو مرده دیده باشه.

-منم همین رو می‌گم!

-پس اون قلب مال کیه بازپرس بیون؟ مال تو؟

بلافاصله تلفن ییشینگ زنگ خورد و بعد از قطع کردن به سوالش جهت داد:
-اون قلب مال بیون بکهیون نیست چون جلوم ایستاده. مال کیم بکهیونه. من نمی‌گم. تست خونش می‌گه.

مرد مقابلش لحظه‌ای تعادلش رو از دست داد و بعد طوری از اداره پلیس بیرون پرید که انگار جونش در خطر بوده.

مستقیم تا درخت گیلاسی که می‌شناخت رانندگی کرد و جوری روی ترمز زد که صدای قیژ بلندی توی گوشش پیچید.

باز به حشره‌ها نگاه کرد و خدا می‌دونه چقدر التماس کرد تا اون چیزی که احتمال می‌داد رخ نداده باشه.
روی زمین نشست و با دست خالی شروع به کنار زدن خاک کرد. قلبش توی حلقش گیر کرده بود و این رو از تپش‌های وحشیانه‌ش می‌فهید. خاک تا زیر ناخن‌هاش فرو رفته بود و درد ناخوشایندی رو به تمام حس‌ها‌ی بدش اضافه می‌کرد.

چیزی رو که نباید می‌دید ، دید.
دست باد کرده و سبز رنگ کیم بکهیون رو توی دست گرفت. از اولش باید دنبال کیم بکهیونِ مُرده می‌گشت. اگه مثل احمق‌ها فرض رو بر زنده بودنش نمی‌ذاشت ، همون دفعه اول با دیدن حشرات متوجه جسد زیرخاک می‌شد و حالا موهای پسرِ هم اسمش ، تجزیه نشده بود.

شاید اگه ده روز زودتر سرمی‌رسید کیم بکهیون ، پسری که هفت ماه قبل گم شده بود ، زنده و سالم بود.


.
روان‌گسیختگی، اسکیزوفرنی یا شیزوفرنی (به انگلیسی: Schizophrenia) یک اختلال روانی است که با دوره‌های مداوم یا عودکننده روان‌پریشانه مشخص می‌شود.[۵] علائم اصلی شامل توهم (غالبا توهم شنیداری)، هذیان و اختلال تفکر است. علائم دیگر عبارتند از کناره‌گیری اجتماعی، کاهش ابراز عواطف و بی‌تفاوتی. علائم معمولاً به تدریج بروز پیدا می‌کنند، در اوایل بزرگسالی شروع می‌شوند و در بسیاری از موارد هرگز به‌طور کامل برطرف نمی‌شوند. برای تشخیص، هیچ آزمون عینی مشخصی وجود ندارد.¹
.

ຯ࣪.Cherry🍒𓍯Donde viven las historias. Descúbrelo ahora