بازپرس بیون متوجه شده بود خانم هان به تنهایی بکهیون رو بزرگ نکرده. مدارکی از طلاق و یا ازدواج پیدا نشده بود اما یه تماس کوتاه به پرورشگاهی که سرپرستی کیم بکهیون رو به خانم هان داده بود کافی بود تا بفهمه چرا و به چه علت فامیلی بکهیون هان نیست ، کیمه!
خانم هان و آقای کیم گرچه هیچوقت تلاشی برای ازدواج نکردن ولی باهم زندگی میکردن و شاید اونقدر زندگی خوبی داشتن که هان بکهیون پس از رسیدن به سن قانونی سریعا فامیلیش رو به کیم تغییر داد.
بااینوجود اون مرد ناشناسی که فامیلیش کیم بود از لحاظ قانونی هیچکارهی بکهیون بود و پیدا کردن مردی با فامیلی کیم که هیچ پیوندی با کیم بکهیون نداشت مثل پیدا کردن سوزن توی انبار کاه بود. هرجای کره که زندگی میکردی حتما یهنفر رو با این نامخانوادگی میشناختی. همسایهت و یا حتی همکارت! دوستت و یا خودت؟
بههرحال کارآگاه جانگ موظف شده بود به دنبال این مرد بگرده. گزارش گم شدن بکهیون توسط مادرش داده شده بود و پس از مرگ هان هیوجو ، به هیچ عنوان فردی به دنبالش نگشته و یا پا به اداره پلیس نذاشته بود تا اطلاع بده شریک زندگیش گم شده.
این دلیل ، مدرکی بود که ثابت میکرد خیلی سال پیش این دونفر از هم جدا شدن و جانگ ییشینگِ بیچاره ، جز رفتن به خونهی قدیمی خانم هان و جایی که بکهیون اونجا بزرگ شده بود ایدهای نداشت که چطور به دنبال این مرد بگرده تا شاید چیزی قسمتش شه.
از املاکی منطقه تشکر کرد و روبه خونه ایستاد.
-چطور پیدات کنم کیم؟
بدون مخاطب پرسید و تفی به زمین انداخت.
-شنیدم به قتل رسیده درسته؟
صدای خانم پیر رو که شنید خجالت زده از کارش خودش رو به نفهمیدن زد:
-بله؟
-تا حالا تو رو اینجاها ندیدم پسر. از آشناهاشی؟ میدونی اون واقعا آدم خوبی بود. حقش نبود بکشنش.
-منظورتون چیه؟
-هیوجو رو میگم. میشناسیش؟ میگن توی آپارتمانش به قتل رسیده! آیگو بعد از اینکه از شوهرش طلاق گرفت از این محله رفت. من که دیگه جرات نمیکنم از این محله برم. شنیدم اینجا قبلا گورستون بوده واسه همین هرکسی که از اینجا اساسکشی میکنه رو نفرین میکنه.
-چی؟
-کَری؟ گورستون ، قبرستون دیگه.
چند لحظه طوری که انگار میخواد طراحی کنه به خانمی که چهرهش نه ، بلکه موهای کم پشت و سفیدش نشون میداد چقدر از سن و سالش میگذره خیره موند.
زن که حتی توی اون گرما هم بافت نازکی پوشیده بود و دستهاش رو به سینه تکیه داده بود هشدار داد:
-جدی میگم. اگه اون املاکی مفتخور میخواد این خونه رو بهت بندازه گولش رو نخور. اینجا زمینش طلسم شده. صاحب قبلی اون خونهای که بهش زل زدی مُرده. دیدم از ماشین اون حروملقمه پیاده شدی. اولش فکر نکردم مستاجر باشی اما انگار هستی.
-ببخشید ، اجوما¹ میدونید شوهرش اون خانم الآن کجاست؟
.
아줌마 : واژهای کرهای برای یک زن متأهل، یا میانسال است که اینجا منظور خانمِ پیر بوده¹.
.
YOU ARE READING
ຯ࣪.Cherry🍒𓍯
Romanceبازپرس جنایی ، بیون بکهیون گاهی مرز احساسات و منطق رو گم میکنه و حالا توی مصیبتی افتاده که کلید نجاتش پیدا کردن پسری هم اسم خودشه. کیم بکهیونی که هفت ماه از غیب شدنش میگذره. -روایت سفاک بیبالی که به دام افتاد.- . -زندگیای که توش یه چیزی واسه مرد...