11: برگشتی ؟

349 75 45
                                    

« ووت و کامنت یادت نره نظراتتون برام مهمه ۰-۰»

خلاصه: کوک فهمید ته نمیمیره عصبی شد اومد که ته رو پاره کنه و با خطره پاره شدن خودش مواج شده فرار کرد سمته لیسا بعد ته اومد کوک رو بغل کرد لیسا وضعیت رو بد دید جیم زد ته گفت باید بره جهنم چون جنگ شده و بعد بوسه ای بر خط فکه تیز کوک گذاشتو رفت

کوک:

هنوز تو شوک بود و نمیتونستد حرکت کنه

بجورایی هم حق داشت خب...قوی ترین موجود دنیا که به خونخواریو بی رحمی معروف بود بغلش کرده بود و بعد از این که با لحنه بغض داری گفته بود باید بره بوسیده بودش..البته با این که روی لبش نبود ولی بازم...جای تعجب داشت

بخواطر فکر هایی که کرده بود سرخ شد و تند تند سرش رو تکون داد تا افکاره منحرفانه و مثبته بیستو پنجش بپره  

قدم هاش رو سمته عمارت برداشت تا لیسا رو پیدا کنه
حدس میزد بعد از این که دیده لوسیفر بغلش کرده رفته به عمارت تا اون دوتارو تنها بزاره

لبخندی بخواطر با فرهنگ بودنه لیسا زد و یک لحضه به این فکر کرد که اگر لیسا بود و اتفاقات اون موقع رو مدیدی  چقدر بخواطرش خجالت میکشید « یعنی وقتی لیسا اونارو  میدید خودش یا همون جونگکوک چقدر خجالت میکشید »

چند بار به دره بزرگه عمارت زد و بعد از باز شدنش از خدمتکاری که باز کرده بود پرسید
" عام... خانومه مانوبان  رو ندیدی ؟ میدونی کجاست ؟ "
خدمتکار سری به نشونه اره دیدم تکون داد و بعد از نفس عمیقی که کشید تند تند شروع به حرف زدن کرد
" ط-طبقه سوم اتاق پنجم از راهروی دوم که فرش زیرش مشکی رنگه "

بخواطر ادرس عجیبی که گرفته بود خندید و بعد چند بار تکارش کرد و راه افتاد تا فرشته یه نیمه پری رو پیدا کنه
.
.
.
بعد از ده دقیقه گشتن حالا‌ جلوی در ایستاده بود

دستش رو مشت کرد و چند بار اروم به در زد تا اجازه ورود رو بگیره

" و-وایستا وایستا یه لحظه صبر کن الان میام درو باز نکنیا صبر کن میام "
لیسا گفت و انگار داشت لباس عوض میکرد که انقدر هول شده  بود

چند دقیقا صبر کرد و با اتفاق نیوفتادنه چیزی پوفی کشید..حس میکرد همه یه این دارودسته میخواستن اسکلش کن

با باز شدن در از تو فکر درومد و با لبخندی که از صد کیلومتری میشد فهمید حوصله نداره پرسید
" گفتی تو چند وقت بهم یاد میدی...؟"
لیسا اول دستی به موهاش کشید و بعد باحوصله جواب داد
" خب..ببین..زمانی که لوسیفر بهم اینارو یاد داد حدودا دو ساله زمینی طول کشید ولی برای تو کمتر از یک ماه طول میکشه به دو دلیل اولیش اینه که تمام اطلاعاتی که باید از حرکات داشته باشی رو لوسیفر وارده ذهنت کرده و تو فقط باید یادشون بگیری و دوم این که اونی که بهت یاد میده لوسیفر نیست "

My innocent angel  Tahanan ng mga kuwento. Tumuklas ngayon