چند تا خونه اون ورتر بازرسی شدیدی توسط مامان تهیونگ داشت انجام میشد.
مامان و بابای تهیونگ پس از مسافرتشون به دگو و چند روز مراقبت از مادربزرگ تهیونگ، حالا به خونه برگشته بود. مامان تهیونگ روی تمیزیه خونه حساس بود و حالا با پیرهن و دامن گل گلیش و کیفی که دور مچش بود با صورت جدی در حال چک کردن خونه بود.
اول از آشپزخونه شروع کرده بود. آروم آروم قدم بر میداشت و ووسانگ و تهیونگ و پدرشون هم همراه اون با استرس قدم برمیداشتن.
تهیونگ کل خونه رو چک کرده بود. عملا چیزی جا نمونده بود که باعث بشه آتو دست مامانش بشه ولی با این حال استرس داشت. ووسانگم آماده بود که اگه مشکلی پیش اومد همه تقصیر ها رو بندازه گردن داداش کوچیکش. بعد اینکه مشکلی توی آشپزخونه ندید هومی گفت و همچنان با همون صورت جدی سمت اتاق ووسانگ رفت.
در این حین تهیونگ و پدرش همو بغل کرده بودن و پدرش بهش گفت که بهت افتخار میکنم. ووسانگ با قلبی که توی شورتش بود به مامانش زل بود که دوماد سرخونه همیشگیشون، جونگکوک از راه رسید و باز با همون صدای بلندش و هیجانی که توش بود شروع به حرف زدن کرد.
- ورود خاندان کیم رو به خونه تبریک عرض میکنم.
مادر تهیونگ بعد دیدن جونگکوک نیشش تا بنا گوشش باز شد.
اون علاقهی زیادی به جونگکوک داشت. حتی گاهی اوقات تهیونگ با خودش فکر میکرد که مامانش جونگکوک رو بیشتر از خودش دوست داره.
جونگکوک جلوی آقا و خانم کیم خم شد و احترام گذاشت.
- خوبی پسرم؟
+ ممنون. خوبم.
- بابات خوبه؟
+ اونم خوبه.
- چخبر از عمت؟
+ چند وقت پیش اومد سر زد و رفت.
- لاغر شدی! غذا بخور جون بگیری پسرم. اصلا ناهار بیا اینجا.
تهیونگ که با دهن کجِ بازش داشت مکالمه مامانش و جونگکوک رو نگاه میکرد، صبرش سر اومد و یکم توی خودش وول خورد و داد زد.
- اوماااا! پسر لاغر مردنیه خودت اینجاست! اون غول خودش غذاهای کل این محله رو میخوره.
مامان تهیونگ سری چرخوند و دوباره حالت صورتش رو سمت خانوادش جدی کرد.
ESTÁS LEYENDO
[Video Porn] - vk/kv
Fanficدر سال 1988 زمانی که تابستون شروع شده و همه دانش آموزها در حال لذت بردن از تابستونشون به وسیله خوردن و خوابیدن هستن، تهیونگ و جونگکوک تصمیم می گیرن واسه سرگرمی ویدیو پورن ببینن. اونا به محل قرار میرن و ویدیو پورن رو می گیرن اما داستان به طور غیر منت...