1- Red Flag

183 20 0
                                    

همه چیز داخل اتاق فریاد می زد که من به اونجا تعلق ندارم. پله ها در حال فرو ریختن بودن، تماشاگران هولناک شانه به شانه هم بودن و هوا آمیخته ای از عرق، خون و ماندگی بود. صداها در حالی که اعداد و اسم ها را به عقب و جلو فریاد می زدن تار می شد و برای فهم همدیگه از حرکت دست ها استفاده میکردن.

از بین جمعیت بهم فشرده پشت سر بهترین دوستم به راه افتادم.

_پول نقدت رو تو جیبت نگه دار ، ته
جیمین با لبخندی که حتی تو نور کم هم میدرخشید، گفت .

_ نزدیک بهم بمونید ، با شروع مبارزه بدتر میشه

یونگی بخاطر سر و صدا فریاد زد و جیمین درحالی که پشت سر یونگی از بین جمعیت بهم فشرده عبور میکرد، محکم تر دستم رو فشرد .

غرشی مثل صدای گاو نر ، فضای مه آلود رو شکست . از ترس تکون محکمی خوردم و اطراف رو برای پیدا کردن منبع صدا گشتم .

مردی که روی صندلی چوبی ایستاده بود با دست پر از پول تو بلندگویی که با دست دیگه اش نگه داشته بود فریاد زد :
_ به حمام خون خوش اومدین ! اگه دنبال اقتصاد 101 هستین ،دوست من باید عرض کنم تو مکان کاملا اشتباهی هستی ولی اگه دنبال رینگ هستی ، اینجا بهشته . اسم من آدامه ، من قوانین رو تعیین میکنم . من میگم کی برنده شده . شرط بندی با ورود بازیکن ها به رینگ تمومه . دست زدن به مبارز ها ممنوع . نزدیک شدن یا کمک کردن به مبارز ها ممنوع . جابه جایی شرط نداریم و اگه یکی از این قوانین رو بشکنین باید با جیب خالی و پر از خون، باسن مبارکت رو ببری بیرون . این شامل شما خانم های عزیز هم میشه . پس اقایون عزیز از بچ های خودتون برای کلاهبرداری استفاده نکنید .

یونگی شوکه از چرت و پرت های آدام با صدای بلندی فریاد زد و سرشو تکون داد :
_ جیزز ، آدام !

قلبم محکم توی سینه ام میکوبید .به جیمین قول داده بودم با هرچیزی که سر راهمون قرار بگیره کنار بیام که بتونم به خوبی اداره اش کنم ولی حالا فقط میخوام بازوی لاغرش رو محکم با دو دستم بگیرم .

میدونم اون هیچوقت منو تو موقعیت خطرناکی قرار نمیده ولی باز هم بودن تو زیرزمینی که پر از
دانشجوی مستِ الکل و خون و پول مفته ، خیلی امیدی برای سالم ترک کردن اینجا باقی نمیزاره .

جیمین بعد از اشنایی با یونگی تو مهمونی سال اولی ها شرکت تو مبارزه های مخفی و غیرقانونی که هربار تو یکی از زیر زمین های دانشگاه ایسترن برگزار میشد رو شروع کرد.
هر کدوم از مبارزه ها تو یه مکان متفاوتی برگزار میشد که تا یک ساعت قبل از مسابقه مخفی میموند .

از اونجایی که همیشه تو محافل ادم های اروم تری میگشتم ، از شنیدن دنیای زیرزمینی دانشگاه ایسترن شگفت زده شدم !
حتی یونگی قبل از ورود به دانشگاه درموردشون میدونست !

Beautiful Disaster Donde viven las historias. Descúbrelo ahora