2- Pig

116 15 2
                                        

چهره های آشنایی دور تا دور میز مورد علاقمون رو پر کرده بودن . یک طرفم جیمین و طرف دیگه ام فین نشسته بود بقیه ی میز توسط یونگی و گروه برادران سیگما تائو اِشغال شده بود .

شنیدن حرف زدن بقیه بین همهمه ی داخل کافه تریا غیرممکن بود و بنظر میرسید کولر رو حالت یخبندان قرار داره . هوا بوی عرق و غذای سرخ شده میداد ولی همه پر انرژی تر از همیشه بنظر میرسیدن .

یونگی رو به پسری که روبه‌روی من نشسته بود سلام کرد :
_ هی ، برزیل

پوست زیتونی با چشم های قهوه ای رنگش با کلاه سفید رنگ تیم فوتبال ایسترن روی موهاش ، هارمونی قشنگی ایجاد کرده بود . با لبخند بزرگ و دندان ها سفید رنگش گفت :

_ بعد از مسابقه ی یکشنبه دلم برات تنگ شد یونگ، به یادت یه چندتایی آبجو خوردم .

یونگی درحالی که خم شد و موهای بلوند جیمین رو بوسید گفت :
_ ممنونم. جیمین رو برای شام برده بودم بیرون

_ تو روی صندلی من نشستی برزیل
برزیل چرخید و جونگکوک رو دید که پشت سرش ایستاده و بعد با تعجب به من نگاه کرد
_ اوه اون یکی از پسرای توعه؟

سرم رو تکون داد
_ معلومه که نه !

برزیل با دیدن انتظار جونگکوک ، شونه ای بالا انداخت و بعد از برداشتن بشقابش به انتهای میز رفت .

جونگکوک روی صندلی نشست و با لبخند بهم نگاه کرد
_ چخبرا کبوتر

خیره به غذای عجیب غریبش داخل بشقاب که شبیه شمع آب شده بود گفتم :
_ این دیگه چیه ؟

جونگکوک خندید و از لیوان آبش کمی نوشید
_ خانم های کافه تریا منو میترسونن . هیچ قصدی برای انتقاد از مهارت های آشپزیشون ندارم

متوجه نگاه های کنجکاو اطراف میز بودم . رفتار جونگکوک اون ها رو کنجکاو تر میکرد و من جلوی لبخندی که بخاطر " تنها فردی که جونگکوک اصرار میکرد کنارش بشینه " روی لبهام میومد رو گرفتم .

جیمین ناله ای کرد و گفت:
_ آه امتحان زیست بعد از ناهاره
_ خوندی ؟

_ خدا . نه ! تمام شب داشتم به یونگی قوت قلب میدادم که قرار نیست با جونگکوک بخوابی .
بازیکن های تیم فوتبال که انتهای میز نشسته بودن برای شنیدن بهتر حرف ما، خنده های نفرت انگیزشون رو قطع کردن . همین توجه افراد بیشتری رو بهمون جلب کرد‌.
به جیمین خیره شدم که با بیخیالی ضربه ای به شونه ی یونگی زد .

_ یعنی انقدر وضع خرابه ؟
جونگکوک پرسید و سس کچاپی سمت پسرعموش پرتاب کرد. به تلاشش برای پرت کردن حواس بقیه لبخند زدم

جیمین کمر یونگی رو ماساژ داد
_ زود خوب میشه . کمی زمان میبره تا متوجه بشه تهیونگ در برابر جذابیت های تو مقاومه .

Beautiful Disaster Donde viven las historias. Descúbrelo ahora