10_jenlisa: اوپای من دختره

217 32 7
                                    

"هی تو داری کجا میرییی"
جنی مثل همیشه شروع به غرغر سره دختره تایلندی کرد.
لیسا همونطور که دستاشو توی جیبش فرو میکرد جواب داد "غذا بخورم"

دختره بزرگ تر جوری به لیسا زل زده بود که هرلحظه ممکن بود اونو بخوره
"با کی؟"
لیسا با خودش فکر میکرد حتی خونوادشم اینقدر اونو چک نمیکردن، رفتارای اونیش خیلی کیوت بود.
"با خودم"

چشمای جنی ناخودآگاه برق زد، این دقیقا چیزی بود که میخواست. اصلا دوست نداشت دختری که چند وقته مخفیانه عاشقشه با کسی بره بیرون
"اوپا چرا با من نمیری؟"

لیسا از کیوتیه جنی خندید
"هی من دخترم بهم نگو اوپا"
جنی مثل همیشه لج بازیشو شروع کرد "دوست دارم بگم اوپا"

لیسا دستشو به دختره چشم گربه ای پیشنهاد داد و جنی بلا فاصله اونو گرفت
"سوجو و مرغ سوخاری خوبه؟"
جنی به سختی جلوی خودشو گرفته بود لبای برجسته دختره قدبلند تر رو که برق میزدن نبوسه.

لیسایی که هیچ جوابی نگرفت خودش جوابه خودشو داد "اوکی پس خوبه"
دستشو از جیبش بیرون کشید و با هول دادن در غذاخوری مورد علاقش زنگوله بالای در به صدا در اومد.

"اوپا چهارتا سوجو و مرغ سوخاری"
لیسا با سرخوشی داد زد و سر جای همیشگیش نشست، جنی با خودش میگفت که اون احتمالا با اوپای فروشنده رابطه خوبی داره.

"هی بنظرت اوپا خیلی هات نیست؟"
جنی با شنیدن حرفش خشکش زد
"آ..آره"
جوابش هیچ نزدیکی به حقیقت نداشت اون دختر هیچ گرایشی به پسرا نداشت و مدام توی سرش تکرار میکرد اوپای من هات تره.
"بنظرت اگه ازش بخوام باهام قرار بزاره قبول میکنه"
چشمای جنی گشاد تر از این نمیشدن.

"آ..آره...قبول میکنه...تو...خیلی خوشگلی"
لیسا بلند شروع به خندیدن کرد و بطری سوجوشو به لبش نزدیک کر.
"پس بهتره ازش بخوام"
جنی بی توجه نیمی از بطری رو سر کشید
"اونوقت من حسابی حسودیم میشه"
کلماتو عملا بالا آورد نمیخواست اونو بگه، خودشم میدونست نمیتونه الکل بخوره و به همین سرعت اثر خودشو گزاشته با این حال نیمه دیگه بطری هم سرکشید.

"اوههه و چرا؟"
لیسا با شیطنت پرسید و به مرغ سوخاری توی دستش گازی زد
"چون تو مال منی"
گونه های جنی به آتیش کشیده شدن و همزمان گوشه های لب لیسا کشیده تر شد
"پس جنی کوچولو حسودی میکنه اوپاش قرار بزاره...اوه وایسا ببینم جنی تو باهام قرار میزاری؟"
لیسا شوخی کرد ولی جوابه جنی اصلا شوخی نبود
"آره باهات قرار میزارم"

لیسا شکه شده بود خیلیم شکه
"ت..تو...از دخترا خوشت میاد"
جنی دستشو توی موهاش کشید "آره"
لیسا میدونست همه ی اینا اثرات الکله با این حال کاری که میخواستو انجام داد، لباشو روی لبای پفکی جنی فشار داد.

جنی به طرز دیوونه واری قرمز شده بود یکم طول کشید که بتونه به خودش بیاد و متقابل لبای لیسا رو ببوسه...

________________
این کیوت بود مگه نه؟

blackpink one shot Where stories live. Discover now