5_jenlisa:وقتی درد داره باید تمومش کنی

259 35 7
                                    

"وقتی اذیتت میکنه باید تمومش کنی"
هومی کشید و با نگاه نامفهوم به چشمای دختره قدبلند خیره شد

"مثل اینه که زیر دوش باشی، وقتی آب داغه چیکار میکنی؟ سردش میکن..." دختر چشم گربه ای حرفشو قطع کرد " اگه بشه داغ ترش میکنم"

لیسا حسابی سردرگم شده بود، هیچی از حرفای جنی نمی فهمید چشمای بی روحشو درک نمیکرد "چ..چی؟"

جنی برای جواب دادن به سواله دختره تایلندی شروع به باز کردن دکمه های پیرهن سفید رنگش کرد.

"هی چیکار میکنی" لیسا گیج تر شده بود ولی جنی با همون چشمای بی احساس ادامه داد. بعد از باز کردن همه ی دکمه هاش پیرهنشو تا روی آرنجش پایین انداخت.

لیسا با دیدن جای سوختگی روی پوسته جنی شکه شد، رده سوختگی بالای سینش دیده میشد ولی گردنشو با میکاپ مخفی کرده بود.

جنی به آرومی چرخید و اجازه داد لیسا سوختی بین کتفشو ببینه. کمی بعد لباسشو درست کرد و دوباره به لیسا نگاه کرد.

دختره قد بلند هیچی برای گفتن نداشت
"درد داره ولی تمومش نمیکنم...بیشترش میکنم...علاقم بهتو بیشتر میکنم. دوست دارم لیسا" حین بیان کلمات دیگه چشمای گربه ایش بی احساس نبودن، رگه ای از هیجان توی اونا میدرخشید.

جنی روی پاشنه چرخید، بعد از کمی فشار دادن بند کولش و مرتب کردن دامن سرمه ای رنگش شروع به قدم گزاشتن کرد و لیسای سردرگم رو تنها گزاشت.

_____________________
بابت کوتاه بودن وانشاتا ساری اینا رو خیلی وقت پیش نوشتم و فقط دوست دارم خونده شن

امید وارم خوشتون بیاد

blackpink one shot Donde viven las historias. Descúbrelo ahora