با سردرد مزخرف لای چشمامو باز کردم
چند دقیقه کشید تا لود بشم چرا اینجام و چه اتفاقی افتاده بعد از این که همه چی کامل یادم امد خیلی بیحوصله از تخت جون کندماره من تصمیم رو گرفتم دیگه قرار نیست اهمیت بدم این فقط باعث می شه بیشتر ناراحت بشم.. واقعیتش جون ندارم که بهش فکر کنم حال ندارم فکر کنم و بیشتر بشکنم دلم واسه جیمینی تنگ شده واسه یونگی هیونگ هم همین طور خیلی دلم می خواد ببینمشون
کاش جیمینی الا اینجا بود و محکم بغلم می کرد و عین همیشه دلداریم می داد حدقل اون وقت یه شونه داشتم واسه گریه
بعد از این که به صورتم اب زدم از اتاق خیلی محتات خارج شدم دلم نمی خواد باز دوباره همون اتفاق ها بیوفته پس کاملا رایحمو خفه کردم
وقتی از اتاق بیرون رفتم هیونجین سمتم امد
"بلاخره بیدار شدید جونگکوک شی ارباب منتظر شما هستم برای سرف شام
+منتظر من هست؟
" بله
+ولی من واقعا دلم نمی خواد ببینمش می شه شامم رو بیاری اتاقم؟
"فکر نکنم امکانش باشه ارباب تاکید کردن که برای شام بیایین
چشمام رو با بی حوصلگی چپ کردم می دونم نمی تونم تا اخر عمرم ازش فرار کنم ولی حدقل می تونستم دیر تر ببینمش البته اگه اقا مشتاق دیدارم نبود
اروم و سالانه سالانه به سمت اتاق غذاخوری رفتم
وقتی هیونجین در رو باز کرد بدون این که کوچکترین نگاهی به کیم بکنم مستقیم رفتم و دورترین جا برای نشستن انتخاب کردم
_بیا اینجا کنارم بشین اینطوری نمی تونیم حرف بزنیم
صدای بم و ارومش تا استخونام نفوذ کرد
یه جورایی مهربون و گرم گفت جوری که همیشه با سردی باهام حرف می زد نبود ولی من قشنگ یادمه قبل از این که بیهوش بشم چه جور تو صورتم داد می زد یادمه چه جور ترسیده بودم+کی گفته من دلم می خواد باهات حرف بزنم؟ به نظرم مه همین فاصله خوبه
اینبار من با لحس سرد باهاش حرف زدم
_گفتم بیا بشین اینجا مجبورم نکن مجبورت کنم
اینبار کمی لحنش امری بود چرا دروغ عین سگ ازش می ترسم ولی اون روی لجمم نمی زاره به حرفش گوش بدم
+اینبار چه جور قراره مجبورم کنی؟ کتکم می زنی؟ می دونی خیلی مشتاق شدم ببینم چه جور قراره مجبورم کنی
دستامو توی سینم جمع کردم و برای اولین بار تو این شب بهش نگاه کردم
جوری که خشن ولی اروم از جاش بلند شد باعث شد واقعا برینم تو شلوارم وقتی به سمتم می یومد نگاخ گذرایی به هیونجین انداخت بعد از نگاهش هیونجین بیرون رفت و در بست

YOU ARE READING
ma lune
Actionکوک امگایی فقط آرزوی یه زندگی عادی با جفتش در کشور مورد علاقش یعنی فرانسه داشت انتظار اینو نداشت دزدیده بشه اونم از طرف برده فروشان و جفت عوضیش یعنی کیم تهیونگ قسمتی از فیک: خیره به چشمای کهربایی جفتش کلماتش رو لرزون به لب اورد _حق با توئه من تمام...