توی راه هیچی نمی گفتم که یهو شروع کرد داد زدن
_توی لعنتی می دونی امشب چیکار کردی؟ هان؟ می دونی؟ اول اون تیر اندازی اصلا بگو ببینم تیر اندازی رو از کجا یاد گرفتی ها؟ نکنه پلیسی چیزی هستی؟ لعنتیو هیچی جز درد سر نیستی هیچی کاش اصلا وجود نداشتی
اشکام اروم راه خودشو پیدا می کردن صورتمو خط می نداختن جوری سرم داد می کشید که توی خودم جمع شدم بودم و حس می کردم همین حالاس که پرده ی گوشم پاره شه اون نمی خواد من اصلا وجود داشته باشم جفتم الا رو صورتم داد زد که نمی خواد من اصلا وجود داشته باشم به منی که تا به حال نه از طرف پدر و مادرم نه از طرف دوستام تو هم نمی گفتن
گرگم ناراحت زوزه ای کشید و خودشو یه گوشه جمع کرد رایحم رو می تونستم حس کنم که خیلی تند شده ولی نمی تونم کنترل کنم چون پشت سر هم داد می زنه و من می ترسم
_خدایا ببینش الا که جواب نمی ده زبونت کجا رفت ها؟ جلو اون مرد که قشنگ کار می کرد زبون درازی می کردی؟ از الهه ی ماه به ما هم فقط یدونه امگای پسر رسید شکرت.. می گن مار از پونه خوشش نمی یاد جلو درش سبز می شه
فقط به بیرون نگاه می کردم یعنی هیچ کار دیگه از ازم بر نمی یومد بارون شروع به باریدن کرد کیم با سرت خیلی زیاد می رفت و حتما اگه اینطوری ادامه می داد دوتامونم راهی اون یکی دنیا می شیم
سرمو طرفش برگردونم
+می شه کمی آرو...
نگاهم به دستش که در حال خون ریزی بود افتاد وضعیت دستاش اصلا خوب نبود فرمون تقریبا کلا قرمز شده بود
+دستت.. خدایه من دستت داره خون ریزی می کنه
نیم نگاهی به دستش انداخت
_متاسفم با این زخما ادم نمیمیره چیزی که می خوای و داری تضاهر می کنی نگرانشی اتفاق نمی یوفته
سالهای سال وقتی ار مدرسه بر می گشتم باید تنها میموندم توی خونه علاوه بر اون بعضی وقتا که کتک می خوردم مجبور می شد برم بهیاری واسه همین به کلاس مراقبت های اولیه رفتم تا بتونم از پس خودم بر بیام واسه همین وقتی بزرگ شدم دیگه تقریبا مراقبت های اولیه رو یاد گرفتم
تیکه ای از پارچه ی لباسم رو اروم بریدم می گن بزاق دهان جفت ادم می تونه زخم های کم عمق رو راحتر درمان کنه
کمی اروم گرفته بود واسه همین به خودم جرعت دادم تا دستشو بگیرم
+فقط می خوام زخمت رو درمان کنم
نگاهشو از جاده نگرفت ولی مخالفتی هم نشون نداد واسه همین دستشو از روی فرمان برداشتم و سمت خودم کشیدم اول خون روی ستاشو پاک کردم بعد اروم شروع کردم به لیس زدن زخماش اینکار باعث می شه علاوه بر گلبول های سفیدی که خودش داره بزاق من هم داری کمی از دی ان اِ گلبول سفید اون هست زخماش زود بسته بشن از توی داشبور کمی هم چسب زخم پیدا کردم و بعد از کارم اونا رو چسبوندم
اختلاق اندازهی دستامون خیلی زیاده و این به صورت رِقت انگیزی برام جذابه بعد از تموم شدن کارم دستمو به سمت دست دیگش گرفتم دا بدستشو بده
_نیاز نیست این زیاد زخمی نیست
راست می گفت دست چپش زیاد زخمی نبود فقط کمی قرمز شده بود دیگه رومو ازش گرفتم و بیرون دادم چند دقیقه با سکوت ما و صدای برخورد بارون به شیشه گذشت
+از بچگی علاقه ی زیادی به چاقو ها دارم نمی دونم اون مرد اینو از کجا می دونست ولی وقتی دوران دبیرستان بودم زیاد باهاشون تمرین می کردم دلیل دیگه ای هم که داشت این بود من یه امگای پسرم اختلاف جسه ی بقیه ی پسرا با من زیاد بود رایحمم که یه رایحه ی دخترونس واسه همین زیاد اذیتم می کردن پس دلیلایل زیادی دارم تا هم بلد باشم از خودم مراقب باشم هم کار با چاقو رو
بدون این که هیچ راکشنی نشون بده به جلو خیره بود منم اروم شروع کردن با بازی کردن با انگشتام اروم اروم حس کردم رایحش داره غلیظ تر می شه ولی نه اونطور که رات شدنی غلیظ می شه جوری بود که انگار می خواست منو اروم کنه که تاثیر هم داشت شل شدن عضلات منقبضم رو کاملا حس می کنم
وقتی به عمارت رسیدیم مستقیم به سمت اتاقم رفتم وقتی در رو باز می کردم از پشت صدایی رو شنیدم
_به نظرم رایحت قشنگه و دخترونه نیست
بعد رد شد و رفت وقتی وارد اتاق شدم از ذوق داشتم می لرزیدم لعنتی اون الا بهم گفته بود رایحم خیلی قشنگه
جدا از اون توی ماشین هم رایحشو ازاد کرد تا اروم بشم احتمالا به خاطر این بوده که رایحم اذیتش می کرده ولی بازم خیلی حس خوبی داره
جدا از همشون وقتی که گرگش نگاهم کرد و واسم حسودی کرد بود نگاهاش گرگش هیچ وقت یادم نمی ره اونا خیلی با عشق و علاقه بودن
بدون این که لباسامو عوض کنم همون جوری اونجا خوابم برد
YOU ARE READING
ma lune
Actionکوک امگایی فقط آرزوی یه زندگی عادی با جفتش در کشور مورد علاقش یعنی فرانسه داشت انتظار اینو نداشت دزدیده بشه اونم از طرف برده فروشان و جفت عوضیش یعنی کیم تهیونگ قسمتی از فیک: خیره به چشمای کهربایی جفتش کلماتش رو لرزون به لب اورد _حق با توئه من تمام...