4

388 59 33
                                    

با چیزی که شنیدم رسما هنگ کردم منظورت از معشوقه چی بود؟

+یع.. یعنی چی معشوقم؟
با تند تند پلک زدن سرمو کج کردمو پرسیدم واقعا متوجه نمی شم یعنی اون با یکی دیگه تو رابطس؟

_اوه نمی دونم معشوقه یعنی چی خب راحترش دوست دخترم و اون به هیچ وجه.. تاکید می کنم به هیچ وجه قرار نیست از حضور نحست با خبر بشه

بهت زده فقط می تونم به زمین خیره بشم الا جفتم بهم گفته بود که معشوقه داره که از قضا دختره و وقتی اون خونست نباید از اتاقم بیام بیرون گرگم جوری ناراحت شده بود که فقط صدای زوزه های دردناکش رو توی گوشم می شنیدم

بعد از کنار گذاشتن دستمالش از میز بلند شد به سمت بیرون رفت ولی من انقدر شکه و ناراحت بودم که متوجه نمی شد چه اتفاقی داره می یوفته سر اخر برگشت و بلند گفت

_ها...  داشت یادم می رفت من کیم تهیونگم تو باید اقای کیم صدام بزنی

بعدش صدای در بود که منو به خودم اورد.

اون منو رسما برده ی خودش کرده بود تمام زندگیم رو گرفته بود تا فقط گرگش زنده بمونه ولی هیچ فکر به حال گرگ من نمی کرد امگا ی عزیزم یه گوشه توی خودش جمع شده بود و هر از گاهی ناله می کرد

نگاهی به غذا های لذیذ روبه روم انداخت میل هیچ کدوم رو ندارم اروم بلند شدم از اتاق غذا خوری خارج شدم مردی که هیونجین اسم داشت سمتم امد

"ارباب گفتم غذاتو رو کامل بخورین لطفا به اتاق برگردین و غذاتون رو بخورین

+اربابت گوه خورده با خودت برو کنار حوصلتو ندارم

من معمولا اینطوری حرف نمی زنم همیشه مهربون و اروم حرفامو به زبون می یارم ولی الا موضوع فرق می کرد چندتا ادم توی کمتر از بیست و چهار ساعت ریده بودن به کل زندگیم و ارزو هام بعد واسم تایین تکلیفم می کردن که غذامو بخورم یا نه

الا خدا می دونه جمین چقدر نگرانم شد مطمعنم تا الا کلی ادم انداخته پشت سرم اگه بخوام می شه باهاش تماس بگیرم؟

+می تونم با دوستم تماس بگیرم؟

" نخیر اقا ولی الا باید به اتاق برگردین و غذاتون رو بخورین

+تو اجازه بده من زنگ بزنم بعدش منم می رسم می شینم همه غذا های روی میز رو می خورم قبوله؟

"دارین با من معامله می کنین؟

+اگه می خوای این اسمش رو روی بزاری اره می خوام معامله کنم

با تکخندی که زد رسما داشتم شاخ در می یوردم مگه اینا می تونن راکشن هم نشون بودن من فکر می کرد ندونن لبخند یعنی چی

سرشو بایین انداخت و تکون داد

" چشم ولی لطفا به ارباب نگین وگرنه هر دومون به درد سر می یوفتیم

ma lune Where stories live. Discover now