نگاه خیرش رو می تونستم کاملا حس کنم لعنت به این شانسی که من دارم
وقتی کیم با اون لبخندش که معلومه واقعیه اون رو بهم معرفی می کرد نقش ادمی رو بازی که که منو نمی شناسه منم نتونستم روم بیارم
جانگ جیکوب کسی که دوسال زندگیم رو جهنم کرد
انتظارش رو نداشتم دوست صمیمی کیم باشه
البته باید انتظارش رو داشت دوتاشونم دوستای صمیمی هم دیگننزدیک به سه سال پیش شدیدا به پول نیاز داشتم برای دانشگاه توی خفگان مالی بودم مجبور شدم از از جانگ پول قرض کنم ولی کاش نمی کردم
بعد از این که پولشو با سود خیلی بالایی پس دادم ازم دست برنداشتیه جورایی به قول خودش چشمشو گرفته بودم
هر روز و شب وقتی دانشگاه می رم یا وقتی که دارم پیاده روی می کنم مثل یه استاکر یا دنبالم بود یا یکی رو انداخته بود دنبالماز پیام های کثیف و چندشش که پر بود از شوخی های جنسی یا از ویدیو های جق زدنش اونم وقتی داره عکسمو نگاه می کنه فقط قسمت کوچیکی از مزاحمت هاش بود
چند بار به پلیس گذارشش دادم ولی هر دفعه با پول خفشون می کرد
اخر سر نمی دونم چه اتفاقی افتاد دست از سرم برداشت و خداروشکر هر اتفاقی که افتاده خوب شده
ولی الا درست کنار کیم ایستاده و داره با اون پوزخند کثیفش بدنمو رصد می کنه
برای اولین بار توی این شب منصرف شدم که همچین لباسی پوشیدم درسته خیلی باز نیست ولی ادم حتی با لباس کاملا پوشیده و گشاد هم زیر این نگاه ها معذب می شه
از اونجایی که با کیم حرف نمی زنم راحتر می تونم از دستشون در برم
به بارتند (نمی دونم درسته یا نه اونقسمتی که مشروب اینا می دن) رفتم
+لطفا تکیل..
_نیازی نیست فقط یه لیوان اب بده
از پشت دستاشو دوطرفم گذاشته سعی کردم از زیر دستش در برم ولی با دستمو گرفت
+می شه ولم کنی حتی نمی زاری چیزی که می خوام رو بخورم
_بخوری که مست بشی چرت و پرت بگی؟ یا کارا مزخرف بکنی؟ نه مرسی
+خیلی خب نمی خورم بکش کنار
_ببین این ادمایی که اینجان ادمای خیلی بزرگین اروم باش و جوری رفتار نکن که بین این همه ادم خرابت کنم
+مهمه؟ خودت گفتی مهم نیست که من اینجام یا اونا با دونست اینکه به تو یه ربطی دارم ممکنه یه بلایی سرم بیارن پس دست از سرم بردار
_اها بگو چرا داری تخس بازی در می یاری حرفم بهت برخورده
+برنخورده حتی مهم نیست چیزی نبود که ندونم
YOU ARE READING
ma lune
Actionکوک امگایی فقط آرزوی یه زندگی عادی با جفتش در کشور مورد علاقش یعنی فرانسه داشت انتظار اینو نداشت دزدیده بشه اونم از طرف برده فروشان و جفت عوضیش یعنی کیم تهیونگ قسمتی از فیک: خیره به چشمای کهربایی جفتش کلماتش رو لرزون به لب اورد _حق با توئه من تمام...