10

361 56 24
                                    

بعد از اون روز باز بین ما فاصله افتاد

فاصله ای که من نمی تونم درکش کنم من حتی نتونستم به خاطر اولین بوسم ذوق زده بشم

با دردی که توی شکمم پیچید تو خودم جمع شدم مدت کمی به هیتم مونده بود با این دردی که از الا دارم فکر کنم قراره خیلی سخت بگذره بهم با برداشتن ساکم حوله ای روی سر انداختن

احتمالا ساعت ۱۰ اینا بود شبا هیچکی باشگاه پیداش نمی شه پس تصمیمی گرفتم شبا تمرین کنم

امشب هم مثل شبای قبل کیم پیش لارا می مونه یعنی فکر کنم اسمش لارا بود حس مزخرفی که دارم رو حتی نمی تونم درک بکنم من عاشق کیم نیستم ولی نمی تونم منکر این حسی که دارم بشم

حس می کنم به رایحش نیاز دارم تا اروم بشم ولی فکر این که کنار رایحش رایحه ی زر و حس کنم دیونم می کنه من در کل ادم حسودی هستم روی چیزا هایی که برای منه حساسم ولی کیم که مال من نیست
هست؟ نیست
اون فقط جفت بی مصرفیه که منو داره به نابودی می کشونه

خیلی وقته بیرون نرفتم همش توی خونه مشغول می شم تا سرم گرم بشه و یادش نیوفتم

ولی وقتی به خودم می یام دارم دربارش فکر می کنم به اون بوسه به رفتار هاش به چیز هایی که می تونستم بگم و نگفتم به کار هاییکه می تونستم بکنم و نکردم به خونه نیومدنش و صد ها فکر مزخرف دیگه

درون ذهنم توفان به وجود می یاد با خودم می جنگم و توی این جنگ تنها باخت رو روحم می ده! قلبم می ده!

وقتی که فکر می کنم الا ممکنه پیشش باشه با اون چشمای کهرباییش عاشقانه به یکی دیگه نگاه کنه حس می کنم پوستم می سوزه از درون زجر می کشم و اخرش مجبور می شم صورتمو بشورم تا اروم بشم

وقتی به اتاقم رسیدم مستقیم به حموم رفتم
شاید دوش اب گرم کمی دردمو کم کنه

.
.
.
.

.

.

با حس درد بی از اندازه ی شکم و کمرم چشمامو باز کردم
عرق های درشت و سردی که رو کمرم حرکت می کنن رو می تونم حس کنم
لحاف رو کنار زدم و از تخت بیرون امدم که با سر پا ایستادنم حرکت مایع لغزنه ای رو بین پاهام حس کردم

دنبال قرصهای کاهندم گشتم ولی وقتی پیدا شون نکردم و دردم بیشتر شد بیخیالشون شدم وقتی به ساعت نگاه کردم هنوز ساعت ۱۲ بود

ولی خدمتکارا حتما تا الا رفتن اتاقاشون پس یه لیوان اب برداشتم و با اتاقم رفتم

هیچ جوره کنترلی روی رایحم ندارم حتما تا اونایی که بیدارن فهمیدن که هیت شدم

نفس عمیقی کشیدم و رفتم زیر پتو عرق های سردی که داشت ازم می ریخت کاملا متضاد دمای بدنم هستن
گوشی رو برداشتم تا کمی با ور رفتم حواسمو پرت کنم
اره بعد اون روز هیونجین گفت اربابش برام گوشی گرفته ولی به هیچ وجه حق ندارم بهش زنگ بزنم وقتی می دونم پیش لاراس

کمی با گوشی ور رفتم ولی هر لحظه دردم بیشتر و بیشتر می شد

حتما الا پیش لارا داره خوش می گذره
منم اینجا دارم از درد به خودم می پیچم

دوباره سرمو گذاشتم تا کمی بخوابم ولی نمی شه انقدر درد دارم که حتی نمی تونم چشمامو بزارم روی هم

گوشی رو برداشتم و بدون فکر به کیم زنگ زدم
نفسم در می یومد و من تنها سیو های شماره ای که داشتم جیمین، یونگی، هیونجین و کیم بود

با بوق های متعددی که می زد مطمعن می شدم قراره نیست جواب بده
خواستم دکمه ی قرمز رو فشار بدم که تماس وصل شد....

چند ثانیه اول هیچ صدایی شنیده نمی شد فقط صدای ظروف بود

بعدش یه صدای اشنا خطاب به کسی که پیشش بود با صدای بمش شروع به حرف زدن کرد

_گل رز من، من خیلی خوشانسم که پیدات کردم تو امید زندگی منی زر من خیلی خیلی دوستت دارم

✓اوه ته چقدر یهویی منم دوستت دارم عزیزم ولی کمی هم به فکر قلبم باش انقدر یهویی می گی سکته می کنم

_من حتی جفتم رو پیدا کنم هم باز با تو می مونم هیچ چیز نمی تونه از عشقم به تو کم کنه یا هیچ چیز نمی تونه باعث بشه منو تو جدا بشیم

بعد صدای زنانه نزدیکتر شد

✓می دونم تپ چقدر دوستم داری ته می دونم و منم همون قدر دوستت دارم

بعد صدای بوسه بود...

صدای بوسه.......

نفهمیدم چی شد فقط با تمام زورم گوشی رو به سمت دیوار پرت کردم الا نه تنها از تب می لرزیدم بلکه از حرص هم می لرزیدم
توی اینه خودمو دیدم که صورتم سرخ سرخه

با پا های لرزون خودم رو کشوندم بیرون
با تما زوری که داشتم جیغ زدم
از درد
درد روحم
درد جسمم
دردقلبم
اشک جلوی چشمامو گرفته بود تصویر واضعی از اطرافم نداشتم فقط دیدم که یکی امد سمتم

احتمالا هیونجین بوده بعدش من فقط چشمامو بستم ولی قادر به باز کردنش نبودم

:
:
:
:
:
:

اینم از این می دونم کم شد ولی اگه ادامه می دادم هیجانش کم می شد

راستش من امسال دورهی حساسی دارم و درس و مشقم زیاده واسه همین نمی تونم زیاد بیام اینجا و بنویسم واستون
و خب از لحاظ روحی یه شکست حسابی خوردم که هضمش برام واقعا سخته
فرض کنین کسی که دوستش داری پیش بقیه سر یه حرف که اصتلاح بود بهم گفت کمی حد خودتو بدون
خب اینی که گفتم فقط قسمت کوچولویی از اتفاقات هست واسه همین ممکنه زیاد اپ نکنم تا به خودم بیام درسامو بخونم ممکنه کمی طول بکشه نهایتش ۸ ماهه دیگه بعد هشت ماه می یام پیشتون

البته که این میون اپ هم می کنم

خیلی خب منتظر ووت ها و کامنت هاتون هستم

ma lune Where stories live. Discover now