بعد از اون روز باز بین ما فاصله افتاد
فاصله ای که من نمی تونم درکش کنم من حتی نتونستم به خاطر اولین بوسم ذوق زده بشم
با دردی که توی شکمم پیچید تو خودم جمع شدم مدت کمی به هیتم مونده بود با این دردی که از الا دارم فکر کنم قراره خیلی سخت بگذره بهم با برداشتن ساکم حوله ای روی سر انداختن
احتمالا ساعت ۱۰ اینا بود شبا هیچکی باشگاه پیداش نمی شه پس تصمیمی گرفتم شبا تمرین کنم
امشب هم مثل شبای قبل کیم پیش لارا می مونه یعنی فکر کنم اسمش لارا بود حس مزخرفی که دارم رو حتی نمی تونم درک بکنم من عاشق کیم نیستم ولی نمی تونم منکر این حسی که دارم بشم
حس می کنم به رایحش نیاز دارم تا اروم بشم ولی فکر این که کنار رایحش رایحه ی زر و حس کنم دیونم می کنه من در کل ادم حسودی هستم روی چیزا هایی که برای منه حساسم ولی کیم که مال من نیست
هست؟ نیست
اون فقط جفت بی مصرفیه که منو داره به نابودی می کشونهخیلی وقته بیرون نرفتم همش توی خونه مشغول می شم تا سرم گرم بشه و یادش نیوفتم
ولی وقتی به خودم می یام دارم دربارش فکر می کنم به اون بوسه به رفتار هاش به چیز هایی که می تونستم بگم و نگفتم به کار هاییکه می تونستم بکنم و نکردم به خونه نیومدنش و صد ها فکر مزخرف دیگه
درون ذهنم توفان به وجود می یاد با خودم می جنگم و توی این جنگ تنها باخت رو روحم می ده! قلبم می ده!
وقتی که فکر می کنم الا ممکنه پیشش باشه با اون چشمای کهرباییش عاشقانه به یکی دیگه نگاه کنه حس می کنم پوستم می سوزه از درون زجر می کشم و اخرش مجبور می شم صورتمو بشورم تا اروم بشم
وقتی به اتاقم رسیدم مستقیم به حموم رفتم
شاید دوش اب گرم کمی دردمو کم کنه.
.
.
..
.
با حس درد بی از اندازه ی شکم و کمرم چشمامو باز کردم
عرق های درشت و سردی که رو کمرم حرکت می کنن رو می تونم حس کنم
لحاف رو کنار زدم و از تخت بیرون امدم که با سر پا ایستادنم حرکت مایع لغزنه ای رو بین پاهام حس کردمدنبال قرصهای کاهندم گشتم ولی وقتی پیدا شون نکردم و دردم بیشتر شد بیخیالشون شدم وقتی به ساعت نگاه کردم هنوز ساعت ۱۲ بود
ولی خدمتکارا حتما تا الا رفتن اتاقاشون پس یه لیوان اب برداشتم و با اتاقم رفتم
هیچ جوره کنترلی روی رایحم ندارم حتما تا اونایی که بیدارن فهمیدن که هیت شدم
نفس عمیقی کشیدم و رفتم زیر پتو عرق های سردی که داشت ازم می ریخت کاملا متضاد دمای بدنم هستن
گوشی رو برداشتم تا کمی با ور رفتم حواسمو پرت کنم
اره بعد اون روز هیونجین گفت اربابش برام گوشی گرفته ولی به هیچ وجه حق ندارم بهش زنگ بزنم وقتی می دونم پیش لاراسکمی با گوشی ور رفتم ولی هر لحظه دردم بیشتر و بیشتر می شد
حتما الا پیش لارا داره خوش می گذره
منم اینجا دارم از درد به خودم می پیچمدوباره سرمو گذاشتم تا کمی بخوابم ولی نمی شه انقدر درد دارم که حتی نمی تونم چشمامو بزارم روی هم
گوشی رو برداشتم و بدون فکر به کیم زنگ زدم
نفسم در می یومد و من تنها سیو های شماره ای که داشتم جیمین، یونگی، هیونجین و کیم بودبا بوق های متعددی که می زد مطمعن می شدم قراره نیست جواب بده
خواستم دکمه ی قرمز رو فشار بدم که تماس وصل شد....چند ثانیه اول هیچ صدایی شنیده نمی شد فقط صدای ظروف بود
بعدش یه صدای اشنا خطاب به کسی که پیشش بود با صدای بمش شروع به حرف زدن کرد
_گل رز من، من خیلی خوشانسم که پیدات کردم تو امید زندگی منی زر من خیلی خیلی دوستت دارم
✓اوه ته چقدر یهویی منم دوستت دارم عزیزم ولی کمی هم به فکر قلبم باش انقدر یهویی می گی سکته می کنم
_من حتی جفتم رو پیدا کنم هم باز با تو می مونم هیچ چیز نمی تونه از عشقم به تو کم کنه یا هیچ چیز نمی تونه باعث بشه منو تو جدا بشیم
بعد صدای زنانه نزدیکتر شد
✓می دونم تپ چقدر دوستم داری ته می دونم و منم همون قدر دوستت دارم
بعد صدای بوسه بود...
صدای بوسه.......
نفهمیدم چی شد فقط با تمام زورم گوشی رو به سمت دیوار پرت کردم الا نه تنها از تب می لرزیدم بلکه از حرص هم می لرزیدم
توی اینه خودمو دیدم که صورتم سرخ سرخهبا پا های لرزون خودم رو کشوندم بیرون
با تما زوری که داشتم جیغ زدم
از درد
درد روحم
درد جسمم
دردقلبم
اشک جلوی چشمامو گرفته بود تصویر واضعی از اطرافم نداشتم فقط دیدم که یکی امد سمتماحتمالا هیونجین بوده بعدش من فقط چشمامو بستم ولی قادر به باز کردنش نبودم
:
:
:
:
:
:اینم از این می دونم کم شد ولی اگه ادامه می دادم هیجانش کم می شد
راستش من امسال دورهی حساسی دارم و درس و مشقم زیاده واسه همین نمی تونم زیاد بیام اینجا و بنویسم واستون
و خب از لحاظ روحی یه شکست حسابی خوردم که هضمش برام واقعا سخته
فرض کنین کسی که دوستش داری پیش بقیه سر یه حرف که اصتلاح بود بهم گفت کمی حد خودتو بدون
خب اینی که گفتم فقط قسمت کوچولویی از اتفاقات هست واسه همین ممکنه زیاد اپ نکنم تا به خودم بیام درسامو بخونم ممکنه کمی طول بکشه نهایتش ۸ ماهه دیگه بعد هشت ماه می یام پیشتونالبته که این میون اپ هم می کنم
خیلی خب منتظر ووت ها و کامنت هاتون هستم
YOU ARE READING
ma lune
Actionکوک امگایی فقط آرزوی یه زندگی عادی با جفتش در کشور مورد علاقش یعنی فرانسه داشت انتظار اینو نداشت دزدیده بشه اونم از طرف برده فروشان و جفت عوضیش یعنی کیم تهیونگ قسمتی از فیک: خیره به چشمای کهربایی جفتش کلماتش رو لرزون به لب اورد _حق با توئه من تمام...