از استرس و پشیمانی با تمام توانم پاهام رو تکون می دادم
هیچ کار مزخرف تری از این نمی تونستم انجام بدم
فقط به خاطر این که به خودم اثبات کنم عاشق اون بچه نیستم همچین کاری کرده بودم و فکرشو نمی کردم انقدر بشکنهحتی به گوشه ی ذهنمم نمی رسید که هیت شده و برای کمک زنگ زده هر دفعه که کارم یادم می افته یه عذاب وجدان شدید خرخرمو می گیره
بدتر از همه خشم الفامه که رسما داره بگام می ده
بعد از اون بوسه تمام تلاشم رو کردم که از اون بچه دور بمونم
من عاشقش نیستم ولی نمیتونم اون رو توی این وضعیت هم ببینممن لارا رو دوست دارم اون زندگی منه اون تمام چیزی هست که من بهش نیاز دارم
ولی بازم دلیل نمی شه که برای اثبات به خودم که اون بوسه دست خودم نبود و دوستش ندارم همگین کاری بکنم
فقط یه لحظه عصبانی شدم یه لحظه ذهنم به اون بوسه رفت
یه لحظه ذهنم به احتمال این که دوستش داشته باشم رفتموقتی هیونجین بعد از قطع کردن کوک زنگ زد متوجه شدم چیکار کردم وقتی گفت اون بچه بیهوش شده حس کردم یه لحظه نفسم برید
فقط امیدوارم لارا شک نکنه که چرا یهو از خونه زدم بیرون
اینکه کسی که عاشقشم بفهمه جفت مقتدر شدم پیداش شده یه فاجعه به تمام عیار بود
من از بچکی با لارا بزرگ شدم از همون اول خیلی بهش علاقه داشتم و با بزرگتر شدنمون علاقمون به هم به عشق تبدیل شد
توی سخترین شرایطم پیشم بود کمکم کرد بلند بشم و قوی تر از همه ادامه بدم
بهم یاد داد همه چیز می گذره اون همه پشتم بوده و منو بهتر از هر کسی می شناسه
پس من نمی یام به کسی که این همه مدت باهاش بودم و منو بهتر از همه می شناسه رو به یکی که نمی شناسم فقط به خاطر این که پیوندی بیمون هست ترجیح بدم
هر اتفاقی هم که بیافته من باید به خاطر همه ی کاراش دوستش داشته باشم من بهش این رو مدیونمبعد از این که جین بهم گفت به هوش امده بهم چشم غره رفت و یه تنه زد از کنارم گذشت
به عجله و نگرانی در اتاقش رو باز کردم
بین ملافه های سفید گم شده بود قرمز بودن لپ هاش حتی از فاصله هم معلوم بود به یکی از دستاش سرم وصل بوداروم کنارش نشستم این بی توجه ی که بهم می کنه خیلی رومخه از کی تا حالا یه بچه جرعت می کنه بهم بی توجه ی کنه
:: juongkook pv:
از این که کنارم نشسته خیلی معذبم اصلا دلم نمی خواد ببینمش
نمی دونم حتی چرا اینجاس و اینطوری داره نگاهم می کنه می تونه بره پیش عشقش منم راحت بزاره
YOU ARE READING
ma lune
Actionکوک امگایی فقط آرزوی یه زندگی عادی با جفتش در کشور مورد علاقش یعنی فرانسه داشت انتظار اینو نداشت دزدیده بشه اونم از طرف برده فروشان و جفت عوضیش یعنی کیم تهیونگ قسمتی از فیک: خیره به چشمای کهربایی جفتش کلماتش رو لرزون به لب اورد _حق با توئه من تمام...