2

529 66 8
                                    

با سر درد شدیدچشمامو باز کردم هیچی از دنیای اطرافم نمی فهمیمم همه تصویر های گنگن و صداهای انقدری با هم مخلوط شدن که متوجه نمی شم هر چقدر که پلکامو روی هم می زارم تا تصویر ها واضح بشن ولی نمی شه.

بعد چند دقیقه وحشتناک دوباره سعی می کنم بفهمم کجام و چه خبره.
روی یه تختم که فناراشو تا روده هام حس می کنم دستام رو بالای سرم به تخت بستن. اطرافم پره از امگاهای دختره که همشون وضعیتی مشابه من داشتن بعضیاشون هنوز خواب بودن و بعضیاشون در حال فریاد برای کمک.

هیچ ارادی ای رو کارام نداشتم نزدیک شدن یکی رو به خودم دیدم کاملا صورتش رو نزدیکم کرد در حدی که می تونم نفسای بد بوی مزخرفشو حس کنم
با یه پوزخند تمام دندون های طلا شده ی کثیفش رو نشونم داد
"ببین اینجارو یه امگا ی پسر نمی دونم اخرین باری که امگای پسر گیرمون امده بود کی بود ولی عجب تکه ای ناموسا!!

انقدری حالم از همه چی به هم خورد که نتونستم خودمو کنترل کنم تمام تف توی. دهنم رو جمع کردم و محکم رو صورتش تف کردم

لحظه ای چشاشو بست و سرشو برگردوند وقتی برگشت فقط تونستم سوزش وحشناکی رو سمت چپ صورتم حس کنم و بعدش دستای کثیفشو که صورتو جمع کرده بود

" توی هرزه فکر کردی توی موقعیتی هستی که صورتم تف کنی اره؟! همچین فکری کردی؟! زنده زنده گورت کنم؟!

دوباره عادت مزخرفم از ترس شروع به لرزش کردم که دست های مرد از صورتم کشیده شد. مردی با کت و شلوار از پشت یقش رو گرفت و به عقب هل داد

به یقین هر دو الفا هستن ولی مردی که نجاتم داد خیلی تمیز شیک مرتب و خوش هست مو هاشو نصف و نیمه عقب داده بود کمی از موهاش روی صورتش ریخته بود که صورتشو جذاب تر و صد البته خشن تر می کنه

اشاره به کسی که در دید من نبود کرد بعد یه زن امد و دوباره نرمی پنبه رو روی دستم حس کردن

+ن....نههههه. نههه التماس می کنم نههههه... دوباره نهههههه..... ن.. نن..

انگار که اون لحظه دهن وا کرده بودم هر چه قدرت داشتم فریاد زدم ولی فریاد هام با بی هوش شدنم خفه شد

_____________________

این بار وقتی چشامو باز کردم حس سر درد نمی کنم باز دستام بالای سرم بسته هست با این تفاوت که دست بند نیست و زنجیره و تشک زیرم نرم تره. انگار که این اتاق تا به حال استفاده نشده ولی روی میز پای تخت هیچ گونه خاکی روش نداره
یواش یواش چشمم به نور خیلی کم اتاق عادت کرده بود مه مرد سیاه پوش الفا در رو باز کرد.

کاملا رو به رو وایستاد

*چیزی نیاز داری؟

خشمم رو می تونم حس کنم ولی دفعه ی قبل که گذاشتم خشمم کنترلم که خیلی واسم بد تموم شد

ma lune Hikayelerin yaşadığı yer. Şimdi keşfedin