"لیکسی، فقط دو دقیقه تا اجرای این سکانس مونده. میتونی میکاپ آقای لی رو سریع تموم کنی؟"
دختری که میکاپ آرتیست اصلی بازیگرها بود این رو به فلیکس گفت و خودش رو با عجله برای گریم بقیهی بازیگرها آماده کرد. همهاشون میدونستن این فیلم، فیلمیه که اون مرد باید بدرخشه و البته که به همین بهونه اجازه میدادن فلیکس بهترین گریمهاش رو روی لی مینهو پیاده کنه.
پسر سر تکون داد و سریع وارد اتاق میکاپ شد. نگاهی به اطراف انداخت و در رو بست که این کارش باعث شد مینهو کمی تعجب کنه؛ فقط باید دعا میکرد فلیکس برای انجام دادن کارش اومده باشه، نه چیز مسخرهی دیگهای.
"هی."
پسری که موهای بلند و مشکیش چهرهاش رو زیباتر از همیشه کرده بود، با نیشخندی از روی شیطنت روی لبهاش این رو گفت و مینهو چشمهاش رو چرخوند.
"اوه...باید بالم لبتون رو تمدید کنم؟ با یه چیزی تو مایههای رنگ لبای خودم چطوره؟"
دستش رو روی شونهٔ کت مشکی مرد گذاشت و نگاهی به چهرهٔ خیرهکنندهاش به عنوان یک بازیگر، کرد.
مینهو اخمی کرد، طولی نکشید تا فلیکس بعد از برداشتن وسیلهی آرایشیش روی پاهای مرد جا گرفت.
"این کار رو قطعاً برامون آسونتر و سریعتر میکنه... آقای لی."فلیکس زیر گوش مرد آروم و طوری که لبهاش پوست مینهو رو لمس کنن، زمزمه کرد. انگار هیچوقت قرار نبود کارش رو عادی انجام بده؛ نه حتی اگر زمان کمی براشون مونده بود.
"الان میان داخل لیکس."
"به نفعتونه روش کارم رو زیر سؤال نبرید."
با گذاشتن انگشت اشارهاش روی لبهای مرد ساکتش کرد و گفت. بالم کمرنگ رو روی لبهای خودش کشید و وقتی نگاه گیج مینهو رو دید، بلافاصله فاصلهاشون رو به صفر رسوند. مینهو برای نگه داشتن تعادل پسر، پشت کمر ظریفش رو گرفت و جای فلیکس رو روی رونهاش ثابت کرد.
این کار هربارش بود؛ هربار که فلیکس رو به عنوان یکی از 'بهترین میکاپ آرتیستها'، مسئول گریم مینهو میکردن همین اتفاق میافتاد و مینهو نمیدونست دوستپسرش تا کی قراره قوانین کارشون رو زیر پا بذاره.
"حالا محشر به نظر میرسید سونبه، نه؟"
فاصله گرفت و وقتی دید که رنگ از روی لبهای خودش روی مال دوستپسرش جا گرفته لبخند موفقیتآمیزی زد. به هرحال...این هم روش کار فلیکس بود! وقتی که مینهو رو مقابلش قرار میدادن.
"تا وقتی که دوستپسرتون رو برای انجام اینکار انتخاب کنن."
گفت و مینهو با گرفتن چونهٔ پسر، نگاهش رو به لبهای فلیکس داد. انگار که رنگ لبهای اون پسر خوشرنگتر بود و مینهو قرار بود دوباره اون رنگ رو ازش بگیره؛ با همون روشهای احمقانهی دوستپسرش! فاصلهاشون رو میلیمتری کرد و صدای زن از بیرون باعث شد متوقف شه و فاصله بگیره.
"آقای لی، کارتون تموم شد؟"
فریاد مدیر کارشون رو از بیرون شنید و فلیکس بلافاصله با خنده از روی پاهاش بلند شد. مرد نفس کلافهای کشید و قبل از اینکه فلیکس گریمش رو کامل کنه، با لبخند حرصیای جواب خندههاش رو داد:
"بعدا راجع به روش کارت بیشتر توضیح میدم."
YOU ARE READING
Stray Kids Scenarios
Fanfictionسناریو و فنسی(متنهای کوتاه) از کاپلهای استریکیدز🤍