"من تابهحال یک بوسه رو تجربه نکردم."
با خندهٔ سرخوشی که نشون از مست بودنش میداد، گفت و جونگین با چهرهٔ حیرتزده تماشاش کرد. نمیدونست چندمین شات الکل رو بالا میده، اما سرگیجه و سرخوشیش از همین حالا شدت گرفته بودن.
"کیم سونگمین، با من جدیای؟!""میدونی، یک جورایی براش استرس دارم. یعنی این که... چطور قراره موقعیت اولین بوسهام پیش بیاد و واکنشم باید چطوری باشه..."
سونگمین اینبار با جدیت نسبی گفت. شاید زیادی بیتجربه به نظر میاومد، اما میدونست دوست کناریش هم درست مثل خودشه. اولین بوسه تجربهای هیجانانگیز، اما در عین حال ترسناک برای سونگمین بود.
"بیا باهم تمرینش کنیم تا گند نزنیم."جونگین ناگهانی حرفش رو گفت. لبخند سونگمین ثانیهای روی صورتش خشکید که باعث شد جونگین با خندهٔ بلندی ادامه بده؛ انگار مستیش واقعاً عقلش رو از سرش پرونده بود.
"کامآن! ما فقط دوستیم."
جونگین همراه با بالا دادن شونههاش گفت و سونگمین با تردید تایید کرد. کی قرار بود جلوشون رو بگیره؟ مطمئناً تا چند ساعت دیگه حتی این خاطره رو یادشون نمیاومد، یا حتی اگر میاومد بهش میخندیدن. بعد از سکوت یک دقیقهای که بینشون شکل گرفت، آروم جلوتر اومد.
ناگهانی فاصلهشون رو به صفر رسوند، تصمیم گرفت برای اولین بار توی زندگیش به هیچ قانونی اهمیت نده و طعم تلخ الکل رو از روی لبهای پسر مال خودش کرد. اولین بارِ هردوشون بود، اما بعد از ثانیهای با به بازی گرفته شدن لبهاشون بوسه اونقدر پرحرارت و عمیق شده بود که انگار مدتهاست برای لمس کردن همدیگه انتظار کشیدن. تمام اون اتفاقات، در لحظه بود. هیچکس قرار نبود دیوونگی اون شبشون رو به یاد بیاره.
"تو توش عالیای."
سونگمین آروم عقب کشید و ادامه داد. هیچوقت فکرش رو نمیکرد قرار باشه اولین بوسهاش رو درست همینقدر ناگهانی تجربه کنه؛ اما شاید همین ناگهانی بودنش هیجانانگیزش میکرد. چون سونگمین با حس کردن نفسهای گرم پسر روی لبهای از هم باز شدهاش ضربان قلبش بالاتر رفته بود و احساس میکرد نیاز داره دوباره تکرارش کنه.
"فکر کنم حالا دوست دارم تمام زمانم رو به تمرین با تو بدم."
BINABASA MO ANG
Stray Kids Scenarios
Fanfictionسناریو و فنسی(متنهای کوتاه) از کاپلهای استریکیدز🤍