{ "سلام مینی. این منم، یانگ جونگین؛ بهترین دوستت. یا شاید کسی که تو رو میپرسته.
امروز میخوام ازت خداحافظی کنم؛ و دوست دارم حالا که دیگه قرار نیست داشته باشمت، بهترین خداحافظیام رو داشته باشم. چون داشتنت توی این سالها برام آسون نبود، هیچوقت هم دلم نمیخواست خداحافظیمون هم به همین آسونیها باشه.
میدونی، من دوست داشتنِ تو رو دوست داشتم. عاشق تو بودن رو حتی با دردش، قبول کرده بودم. من این که از بهترین دوستم تصویری بسازم که نباید رو، قبول کرده بودم.
هربار که برای محبت کردن به من، من رو توی آغوشت میگرفتی خیال میکردم حالاست که ضربان کنترل نشدهی قلبم تمام احساساتم رو لو بده. هربار که من رو دوستداشتنیترینِ خودت صدا میزدی و با نگاهت طوری بهم چشم میدوختی، انگار که وجودم رو توی ذهنت میپرستی، خیال میکردم ممکنه ناخودآگاه زیر آتیش بیرحمانه اما در عین حال پر از محبت نگاهت بسوزم.
آره، تمام چیزی که تو به من دادی عشق بود؛ اما چرا هیچوقت از راهی نبود که من دوستت داشتم؟ چرا هیچوقت به قلب مهربونت اجازه نداده بودی من رو توی جایگاه مخصوصش جا بده؟
همونجایی که من برای رسیدن بهش سالها تلاش کرده بودم، اما یکی دیگه تونست با یک نگاه ازم بدزدتش. مینهویا، قلب سرسخت تو به این راحتی خودش رو باخته بود؟ پس چرا هیچوقت اجازهی این که من صاحبش بشم رو نداده بود؟
آخه قلب من تمام جادهی دوستیمون رو با نفس نفس طی کرده بود؛ فقط برای این که مال تو بشه. قلب من توی اون راه گم شده بود، و نمیخواست کسی جز تو پیداش کنه. بهم بگو چطوری نفس بکشم بدون این که با هر نفسم درد عشق تو رو توی قلب بیقرارم حس نکنم؟
من از پیشت رفتم. من از شهری که تو کنارم توش نفس میکشیدی رفتم و حالا دارم با این نامه ازت خداحافظی میکنم. مثل هربار که میدیدمت؛ ازت خداحافظی میکنم و تمام وجودم 'پیشت موندن' رو فریاد میزنه.
لطفاً مراقب خودت باش. اونوقت من هم قول میدم به قلب کوچیکی که مدام برای تو میزنه بگم تا مراقب خودش باشه.
دوستت دارم؛ و خداحافظ 'معشوقی که هیچوقت مال من نبود.' " }
YOU ARE READING
Stray Kids Scenarios
Fanfictionسناریو و فنسی(متنهای کوتاه) از کاپلهای استریکیدز🤍