That Stupid Physicist! (Hyunsung)

171 15 0
                                    

"می‌دونی، من اصلاً آدم رمانتیکی نبودم جی؛ نه حداقل تا قبل از این‌که تو رو ببینم. اولین‌بار تو کسی بودی که از من خوشت اومد. هربار توی دفتر معلم‌ها همدیگه رو می‌دیدیم و من با بقیه صحبت می‌کردم، با نگاهت طوری من رو زیر نظر می‌گرفتی که امکان داشت هر لحظه زمین دهن باز کنه و من ذوب بشم. چه برسه به وقت‌هایی که به بهونهٔ کارهای اداری بین دو استاد، با خودت حرف می‌زدم و تو با نگاهی از زیر عینکت که چهرهٔ بامزه‌ات رو جذاب‌تر می‌کرد، جزئیات صورتم رو از بر می‌شدی. همیشه توی ذهنم 'اون استاد فیزیک احمق و بامزه' بودی که یکم نگاه‌هاش عجیب و غریب بودن. بعد از این‌که بهم اعتراف کردی، من تلاش کردم تو رو طور دیگه‌ای ببینم. بهم گفتی 'بذار خودم رو ثابت کنم؛ قول می‌دم مخفیانه قرار گذاشتنِ دوتا استاد قراره خیلی هیجان‌انگیز باشه!'

قبولت کردم. همیشه بعد از کلاس‌ها زیر لیست دانشجوها برام نامه‌های مختلف جا می‌ذاشتی و من اون‌ها رو می‌دیدم. من رو دعوت می‌کردی تا توی پشت بوم دانشگاه مخفیانه و دوتایی سیگار بکشیم. با معادله‌های فیزیک باهام لاس‌های احمقانه و پیرمردی می‌زدی تا بهت جذب بشم و در نهایت وقتی از تلاش کردن خسته شدی، اولین‌بار من رو توی یکی از کلاس‌های خالی بوسیدی. نمی‌خواستم این رو بهت بگم، اولین‌بار توی بوسیدن افتضاح بودی اما چون خوشتیپ بودی چیزی بهت نگفتم! به هرحال به مرور زمان بهتر شد. حالا یک سال از اون ماجرا می‌گذره و اگر رو در رو بهت اعتراف کنم پررو می‌شی، پس توی این نامه بهت می‌گم که دوستت دارم، احمق جذاب من! سالگردمون مبارک. منتظرم توی خونه کادوی شگفت‌انگیزت رو بهم هدیه کنی."

نامه رو بست و سعی کرد طوری که بین بقیهٔ استادهای توی دفتر طبیعی باشه، نگاهش رو به مرد مو بلند بده. هیونجین یک لبخند احمقانه داشت، که وقتی توسط دوست‌پسر باهوشش یک بوس هوایی گرفت، خشک شد و با ضربه زدن به پاش زیر میز، مرد رو به خودش آورد تا جیسونگ حداقل توی دفتر و پیش بقیه باهاش لاس نزنه. با شنیدن صدای مدیریت، هر دو حواسشون رو جمع کردن.

"آقای هان و آقای هوانگ، شما پیشنهادی دارین؟"

Stray Kids ScenariosWhere stories live. Discover now