Part 10- سیاست ورزی

175 38 421
                                    

بازم چون خیلی فاصله افتاده می گم:
در آخرین دقایق قبل از پارت آخر، ییبو وسایل ضروری جان رو توی یه کوله سفری ریخت و به دیوارۀ داخلی دریچه مخفی اتاق خواب جان آویزون کرد و بهش گفت احتمالا به قصر حمله کنن و تو توی این شرایط باید محیای فرار باشی
همون موقع خبر رسید که سه تا از سدهای کشور بخاطر طغیان آب شکستن
اگه یادتون باشه توی متن پیشگویی به شکسته شدن سدی که مثل دیوار جلوی دریا رو گرفته بود اشاره شده بود. البته این سد -سد لوفی- هنوز ساخته هم نشده

________________________________

جان پیشانی اش را ماساژ داد، تاج روی پیشانی اش رد انداخته بود. نمی فهمید چرا باید در جمع وزیرانش از این تکه فلز نگین کاری شده استفاده می کرد در حالیکه در برابر سفرای کشورهای دیگر این ضرورت نبود. بعضی از قوانین قصر واقعاً مزخرف بودند.

لوگان -وزیر اعظم- با چهره ای به اندازۀ جان خسته و نامتمرکز پرسید: سرورم؟ چی دستور می فرمایید؟

جان کاغذهای گزارشات را روی میز برگرداند و سعی کرد خستگی شدیدش را پشت چهرۀ مصممش پنهان کند. اما تمام هیئت دولت می دانستند این پسر جوان تا چه حد خسته است. سه روز تمام بیداری کشیده بود. حتی زمانی که آنها برای استراحت می رفتند، پادشاهشان در میان کتابهای کتابخانه در حال جستجوی چیزی بود که آنها نمی دانستند. جلسه هایی که با تنها شوالیه اش هم داشت، مضاف بر اینها بود.

جان نفس آه مانندی کشید و گفت: برای اون رودخونه کاری نمی‌شه کرد. لایروبی اون هم با این حجم آب در حال حاضر جوابگو نیست. وقتی آب فرونشست کرد، در موردش تصمیم گیری می کنیم. اما تا بیست و چهار ساعت آینده باید مسیل جدید حاضر باشه.

وزیر صنعت سر خم کرد: بله قربان. طبق دستور حضرتعالی انجام شده.

-: من مهندس نیستم. نظر من مهم نیست. نظر متخصصین امر مهمه.

-: منظور بنده هم همین بود.

-: در حال حاضر سرعت مهمترینه. اگه آب رو هدایت نکنید، خرابی‌ها شدیدتر می شن

-: نگران نباشید سرورم. نزدیک به 200 نیرو سنگهای مسیر رو دارن با سرعت از سر راه برمی دارن. 500 اسب و گاری به منطقه فرستادیم

پادشاه کاغذ دیگری بیرون کشید: غلات رو فوراً به سیلوهای جدید منتقل کنید. برای مردم سیل زده فقط آرد و برنج ارسال بشه، غلۀ دیگه ای به دردشون نمی خوره... و برای سرپناه‌ها...

رو به وزیر جنگش کرد: 3 هزار نیرو به بخشهای سیل زده بفرست. معادن سنگ موظفن نیازهای ساخت رو فوراً تامین کنن. در صورت تخلف باهاشون قاطعانه برخورد کنید... در چنین شرایطی اشراف با دور زدن قوانین فورس ماژوری سعی در پر کردن جیبهاشون می‌کنن. پس فروش، حمل و انبار هرگونه ادوات ساختمانی تا پایان مراحل اولیه ساخت و ساز در انحصار دولت درمیاد... مراقبت از سودجوهای دولتی برعهده هرکدوم از شماهاست. کوچکترین خطایی رو نخواهم بخشید. وزیر لو(وزیر جنگ) و وزیر خوان(وزیر امنیت) وظیفه شما در این زمینه سنگین‌تره و باید به شخص خودم قصورات رو پاسخ بدید... ضمناً از قلدری نیروهاتون به مردم عادی اگه باخبر بشم، رأسا شما رو مقصر می‌دونم‌.

Crown Of Captivity Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang