part 12-->sex🔞

828 138 25
                                    

Tae pov:
سردبیر مجله‌ ‌ی ووگ با لوندی مخصوص خودش تلفن رو قطع کرد و اجازه داد تهیونگ در دفتر خودش سئول کمی به گوش هاش استراحت بده..‌
چرخی به دور خودش زد و ناراضی از کیفیت ابرهای صندلی گوشه یاداشت کرد تا عوضش کنه...
تهی ازش خواسته بود تا یه شب امگایی داشته باشن و پاپا تهیونگ قرار بود تمام دوستای بدبچش رو خبر کنه تا با پوشیدن لباسای پرنسس های خراب دیزنی یه شب خفن بد بچی امگایی داشته باشن و گایز طبق خواسته‌ی دوردونکش تهی آریل و پاپا ته ته هم سیندرلا نپرسید چرا که خود تهیونگ هم نمیدونست..
اشلی منشی قدیمیش که هفت ماهه باردار بود روز آخرش رو در دفتر میگذروند بعد از دو تقه وارد شد یسری پوشه و برگه جلوش گذاشت و گفت:آقای کیم،طرح های تایید شده واسه تابستان سال بعد وهمینطور هم مدل های پیشنهادی واسه عکاسی ماهنامه مجله جی کیو
تهیونگ: ممنونم اشلی بدون تو اوضاع سخت میشه واسه خودتو کوچولوت آرزوی موفقیت دارم..
اشلی: خیلی لطف دارین آقای کیم شما همیشه بهم کمک کردین و من همیشه مدیون شمام
تهیونگ:اوه اشلی اصلا فکر این‌چیزا رو نکن و از این دوران لذت ببر...
اشلی :خیلی متشکرم آقای کیم..
تهیونگ مهربانانه به رفتن دختر نگاه کرد فکر میکرد برای دیدن منشی جدیش با شکم برآمدش دلش تنگ میشه...
موبایلش زنگ خورد و بعداز وصل کردن صدای جذاب برادرش جیمین تو گوش هاش پیچید...
جیمین: تهیونگی لباست رو گرفتی من دارم میرم سمت خانم سو برای تورو هم بگیرم..
تهیونگ: ممنون میشم مینی...سولار گفت که از طرف یه شرکت غذایی واسه امشب همه چیز سلف سرویس انجام میشه خودشم کاراشو کرد و زودتر رفت من تا چهل دقیقه دیگه خونم..
جیمین: چه خوب من زودتر میرسم ...به کیا زنگ زدم و گفتم با میکاپ تهی امشب زودتر بیاد..
تهیونگ: آوو مرسییی جبران می‌کنم
جیمین: حرفش رو هم نزن..فعلا
ته:فعلا..
با لبخند روی لبش جرعه‌ای از قهوه ی امریکانوی سرد شده رو نوشید ..
در اتاق بار دیگه ای زده شد و اینبار مدیر برنامه هاش داخل شد و با لبخند منظور داری دسته گل بزرگ رز های قرمز و یه باکس مشکی رو روی میز اتاق تهیونگ گذاشت..
دستاشو چلیپا کرد. درحالی که خدا میدونست آلات چجوری منفجر میشه یه نفس عمیق گرفت...
تهیونگ: به خودت فشار نیار ساموئل بریز بیرون..
پشت بند حرف کنایه آمیز تهیونگ..ساموئل جيغ رو مخی زر و دقيقا شبیه به اسمش و اروپایی طور گفت:وات دفاک کیم وقتی یه سینیور هات و سکسی مثل اون مرد و عضله هاش برات هدیه می‌فرسته و واضحا تو رو میخواد ما امگاها دست دست نمی‌کنیم یه شورت تانگ قرمز میپوشیم و مثل یه پسر خوب حرف گوش کن رو زانو هامون می شینیم...
تهیونگ پولی کشید و چشم هاش رو برای بار چندم چرخوند...
درحالی که دست رو سمت کارت روی گل ها میبرد جواب داد: ممنونم از پیشنهادات معصومانت ولی یادآوری میکنم مردی که اینجوری راجبش میگی پدر بچه هامه نه یه فاک بوی سکسی روتین کم سن تو کلاب...
ساموئل: بیخیال ته تو جوونی یه باسن محشر و یه روحیه داغ عاشق سکس داری چرا که نه وقتی که اونم میخواد...
تهیونگ کارت رو داخل کیفش انداخت و سمت در راه افتاد در همون حال جواب دوستش رو هم داد: نه همینجوریشم خط قرمز هامون رد شده و من نمی خوام اوضاع رو از اینکه هست واسه بچه هامون سخت‌تر کنم..
ساموئل پشت سرش راه افتاد و تا اسانسور همراهیش کرد‌.‌
ساموئل: تو هيچ چیزی رو سخت تر نمیکنی و اشکالی نداره اگه یوقتایی به فکر خودت باشی..
تهیونگ: ممنونم ساموئل میدونم خوبی من رو میخوای فقط این چیزی نیست که اینقدر یهویی بشه...اما نگران نباش اگه خواستم به روابط جنسیم هیجان ببخشم به نصیحتت گوش میدم و سراغ اون کاندوم های خاردار بلوبری میرم قول ...پس فعلا..
دکمه پارکینگ رو زد و بعد از نشستن پشت فرمون تماسی رو با بکهیون برقرار کرد و مثل همیشه کلی بوق خورد تا دوست سربه هواش جواب بده..
بکهیون:الو هانی
تهیونگ: کجایی لاولی بچ..
بکهیون:خونه چان..چیشده..
تهیونگ: دوتا چیز ازت میخوام سریع انجامشون بده..
بکهیون: میشنوم
تهیونگ: اول مطمئن شو تهجون رسیده باشگاه و شب رو پیش پدرش میمونه...دوم زود‌تر بیا خونه من دوباره جهالت کردم و با جئون خوابیدم شب مهمونی مائل و الان اوضاع بدجور بهم گره خورده..
بکهیون: فاک زود خودم رو میرسونم...
تهیونگ تلفن قطع کرد درحالی که سعی داشت الگوي تنفس مربعی رو اجرا کنه موزیک روسی ای رو پلی کرد...
بعد از وارد شدن داخل سالن بزرگ خونه دکور صورتی و زیبای خونه بهش درود داد...
داخل اتاقش شد و با لباس خودش رو زیر دوش انداخت قطرات سرد آب روی بدن گر گرفتش لیز میخورد کمی حالش رو بهتر میکرد...
تصاویر وحشیانه سکس لذت بخشش با جونگکوک درون سرش غوطه ور میشد و میدونست کاملا برانگیخته شده ..
در حمام رو قفل کرد و از کشوی پایین کمدش یه مورد خاص رو برداشت.. ویبراتور پایه دار ..هدیه های ابروریز مائل همیشه هم بد نبود...
پیراهن سفید و شلوار نخی کرم لوییش که خیس شده بودن رو کف حمام رها کرد و داخل وان بدون آب شد سنسور های گرمایی فعال شدن و با کم طاقت شدنش ویبراتور روی دیواره ی وان چسبیده و سطح مکندش شروع به تکون خوردن کرد تهیونگ با حرکت دورانی خودش رو بیشتر به ویبراتور چسبوند و طولش رو داخل سوراخش کرد...
ناله های ریز ریزش کفایت نمیداد..
انگشت اشارش که با رینگ های ظریف تزئین شده بود داخل دهنش بود و بزاق تا چونش اومده بود...
با یاد عضله های پر اکسش و طوری که کفل های باسنشو چنگ میزد ستاره هارو دورش حس میکرد...
برق سینه های تیز شدش و ویشگون های لذت بخشی که اون بوکسر ازش میگرفت...ناله های رضایت‌مندی رو ازبخش پشتی گلوش آزاد میکرد...
صدای زیبای جونگکوک که لطیف و شیرین اون رو تا آسمونا بالا برده بود و بهش اتیش بازی رو نشون داده بود..
دست دیگش به دور آلتش حلقه شد و موج های لذت طوری تکونش میداد که نیاز داشت حتما دست دیگش تکیه گاهش باشه..
جریان پیدا کردن مایع شهوت و ویبره رفتن نهایی باعث شد تو جای خودش بلرزه و بعد از دقایقی بتونه به دنیای انسانی خودش برگرده...
دستگاه رو بیرون از وان انداخت و شیر آب رو باز کرد تا وان پر بشه...
صدای رینگتون موبایلش از اتاق رو می‌شنید و هیچ چیز تو این لحظه مهم بنظر نمی رسید...
آب که تا بالای سینه هاش رسید..سرش رو زیر آب برد تا شده برای ثانیه ای مغزش رو خالی کنه که بی‌فایده بود چونکه اتفاقات هفته گذشته با وضوح ده هشتاد براش پخش شد...
فلش بک مهمونی مائل...
دستای بزرگ و زمخت مرد بوکسر حریم دامن پسر رو رد کرده بود.
اون پارچه‌ی کوچیک رو کنار زده بودو باسن پسرو چنگ گرفته بود تهیونگ خیره در چشم های خمار الفا لب هاش رو به لب های مرد رسوند و گذاشت شیرینی بوسه فرانسوی بدنش رو به ضعف دربیاره...
جونگکوک امگا رو به عقب روند و توی راه رو، روی میز تلفن نشوند چنگ زدن به پاها و رون های دلپذیر امگا خوی وحشی گریش رو زنده کرده بود...
زبونش رو سمت ناف پسر برد و شکم طلایی زیباش رو لیسید پرسینگ جدید توپی پسر تکون میخورد و نفس‌ نفس های سختش رو بهش ارزونی میکرد...
حس میکرد پسر تکون خورده .
زبون خنکش که اثرات آخرین تکه های یخ توی مارتینیش بوده روی رگ های گردن الفا کشیده میشد
حس میکرد حرکات دورانی پایین تنشون دو طرفس
از پله ها بالا رفتن و در اتاقی رو باز کردن و با لگد محکمی پشت سرشون بستن..
تهیونگ روی نوک پاهاش ایستاد خودش رو تو بغل مرد بالا کشید متوجه نشده بود که کی قفسه سینش برای مرد لخت شده و اون دهن کار بلدش روی نیپل های ملتمسش نشسته...لیس میزد محکم مک میزد و در اخر وقتی که نیپلش بین دندون های سفید مرد زندون بود سرش رو عقب میکشید تا واکنش تهیونگ رو ببینه...
که فقط داد ناله های تهیونگ نصیبش میشد..
قفسه‌ سینه چاک کوچیک سینه هاش و مه مه هاش همه بنفش دردناک شده بودن پوست اون مناطق حساس ورم کرده و سوزناک بود..
زیر کمر پسر یه بالشتک بود و مرد درشت هیکل گرگی شکلی بین رون های خوشمزه درشت پسر امگا بود چتری های آلبالویی رنگ کلاه گیس تهیونگ به هات ترین شکل ممکن تو صورتش ریخته بود که کمر هر مردی رو شل میکرد.
پاره کردن جوراب توری تهیونگ روحیه‌ی الفاییش رو روشن کرده بود و میخواست به کامل ترین شکل ممکن پسرش رو تصاحب کنه..
البته گوشه ای از ذهنش یاداشت کرد حتما هرچیزی که داغون میکنه رو بعدا بخره..منتها اگه می‌تونست ار حرفه صورتی کوچیک شاهزادش دل بکنه..
بعد جيغ از روی لذت تهیونگ نگاهش رو به چشم های خمار شده‌ی امگا داد و لبای پر صورتیش رو بلعید روی چهره‌ی دلفریبی چیره شد و بارها لبهاش رو به غارت برد و فتح کرد..
انگشت های یاغی سرکشش سواستفاده گر راهشون رو به باسن گرد آبدار پسر پیدا کرده بودن..
دو سه تا از بند انگشت ها کت کلفت کشیدش داخل اون حفره‌ی تنگ گشت‌وگذار میکرد..
ثانیه‌ای که تهیونگ پیوند لبهاشون رو با دمی عمیق شکست جونگکوک مثل تشنه‌ای که‌ به آب رسیده لبش رو گردن بلورین نرم پسر چسبوند هیکی خونین رنگی زیر گودی سیبک آدمش گذاشت.
طول دو انگشت داخل پسر قیچی وار تکون میخورد و امگای اون آنقدر وول میخورد که جونگکوک رو بیشتر آشفته و سخت می‌کرد.
مرد الفا روی جسه کوچک پسر امگا چنبره زد..
آلت سخت گوشتی بلندش مثل بیچاره ها التماس میکرد وارد تونل گرم مطبوعش بشه..
و همین اتفاق هم افتاد بیشتر تز چند سانت لعنت شدش وارد بدن نحیف تهیونگ شد و واکنش سوییتی عزیزش درست مثل گذشته درشت شدن چشم‌هاش و باز شدن دهانش بود.
و لعنت خدایا آسمان زمین...باکره مقدس‌ این پسر بهشت بود تک تک رگ های آلتش تو فشار داشتن له میشدن..
در مرحله بعدی و چسبیدن تخمای جونگکوک به پسر و تا ته فرو کردن آلتش جيغ تهیونگ گزیدن گوشه‌های لبش رو هم افتادن چشمای آهویش..
با کلی خودخوری و تحمل سر آخر آه لذت بخشی گلوی بوکسر رو ترک کرد..
زمزمه های تحسین کننده و عاشقانش با لهجه‌ی ساتوری و غلیظ بوسانی دور تا دور پسر طراح رو گرفت..
حرکت جلو عقب کمرش متمرکز سنگین سریع بود و عین یه مته پروستات تهیونگ سوراخ می‌کرد..
تهیونگ بی هیچ هشداری شکم مرد بوکسر رو کثیف کرد و از حق نگذریم رنگ خامه ای کامش به تن ورزشکار جئون میومد..
خنده جونگکوک گاز گرفتن گونه‌ی تهیونگ و خالی کردن خودش بیرون از تهیونگ بغل کردنش بوسیدن لب هاش نشوندنش روی پاهاش بوسیدن سرتاسر صورتش رو...و شروع راند بعدی عشقبازی شون..
پایان فلش بک...
تهیونگ پوشیده در حوله ی ابریشمیش از حمام بیرون اومد...به کیفش که لبه تخت بود نگاهی انداخت و کنجکاو کارت رو ازش بیرون کشید..‌.
جونگکوک: به نام او که توکه زیباترین هستی را افزید
سوییتی بدون دیدن تو این هفته ارزش زندگی کردن نداشت به امید اینکه دعوت منو قبول کنی و منو خوشبخت ترین مرد روی این کره فانی کنی ..ازت دعوت میکنم با تمنا و خواهش که ملاقات با منه بیصبر بدقلق رو اخر هفته در هتل گرالد جانکشن بپذیری..
اگه دوست داشتی بیا من تا آخرین ثانیه هم منتظر میمونم.
و این هدیه هم بابت اون جورابی بود که ازت پاره کردم..
دوستدارت جونگکوک.
تهیونگ نفس سختش رو رها کرد...بعد از دوتا قرص ارام بخشی وه بالا انداخت کمی به خودش مسلط شد تا بتونه به آماده شدنش برسه...
براشینگ موهاش و آرایش اونقدرام زمان نگرفت البته تا زمانی که بکهیون و جیمین و لوهان با شامپاین تو دستاشون وارد اتاق شدن...و هرکدوم سمتی ولو شدن..تا بکهیون به حرف اومد...
بکهیون: پس بلاخره بهش دادی ..
تهیونگ نگاه معصومی به‌هر سه شون انداخت و با دیدن چهرهای ذوق زدشون حرفاش رو یادش رفت و زد زیر خنده بقيه هم بعد از تحلیل این دقایق قهقهه زدن...
تهیونگ با صاف کردن صداش شروع کرد..
تهیونگ: اهم اهم...خب اره البته یه پرانتز باز کنم مثل موجود نجیب خدا خر مست بودم و متاسفانه مشخص شد که باید الکل رو بزارم کنار...و اینکه به هیج وجه راجب س‌کس من حرف نمی زنیم فقط راه حل بدیم...
جیمین: مخش رو بزن و برین توی رابطه...
لوهان:وات دف..البته که نه چس کن و خودت رو بگیر..
بکهیون: شات دفاک آپ آل...بیبی بنظرم دوباره باهاش بخواب بگو سری قبل. یادم نیس ...واسه مريض میخوام...
تهیونگ پوزخندی زد دستی تو هوا واسه دوستای دیونش تکون داد روبه روی اینه برگشت و روبه لوهان گفت:الان چه پرنسسی شدی ؟؟
لوهان که نزدیک آینه ی تهیونگ خودش رو رسونده بود از رژ های تهیونگ امتحان کرد و گفت:مشخص نیست زیبای خفته..
بکهیون از خنده پوکید و گفت:راست میگه بابا این ورژن بیست بیستو سه هست بچ برنامه‌ کن..
جیمین لایک نشون داد و تایید کرد...
جیمین: و خودت چی هستی جلی بوی...پسر هنتای دنیای ادمیزادها....
بکهیون: چی نه ..کی...و من واضحا به خودم آبنبات چسبوندم...پنولوپه...پرنسس صورتی و ابنباتی..حالا تو بگو پینک بوتی این نیمه کیمونو و تتوی اژدها چیه‌‌...
جیمین: دوست بی خرد عزیزم این کاستوم مولانه..و اینم تتو نیست جوهر ۴۸ ساعتس که دوست تتو کارم زحمتش رو کشیده..
لوهان: ورژن روسپی خیابان گانگنام مولان...
جیمین: عوضی نباشین کوچولوهای سلیطه ..لباس تهیونگ هیچ فرقی با لباس اتاق خواب نداره به من گیر ندین...حالام بیاین میخوام عکس بگیرم بزارم توییتر خیلی وقته ینفرو اذیت نکردم...
تهیونگ خندید و روی تخت به دوست هاش پیوست بعدا هم میتونست نگرانی هاش رو ادامه بده...
------------------------------------------------------------

سلام و خداحافظ...
ووت یادتون نره.
😊.دوستون دارم.
ادیت نشده.
Nino-

she's a little like me??Where stories live. Discover now