part 2↪hot little boy

1.1K 231 77
                                    

Kook pov:

این روزا دنیا برای کوک رنگ دیگه ای داشت،طی دوماه گذشته وقتی از تو خیابونها رد میشد برند های مطرح لباسهای کژوال،دستکش بوکس،الات موسیقی

توجهش رو جلب میکرد،اما جدیدا لباس های خردسالان کفش و جوراب های این سایزی عروسک باربی و مرد اهنی و هرچیزی که مربوط به ارزوی یک بچه پنج سالس جلو چشمش بود. جوری که تا به خودش اومد دید که داخل پنت هاوس سه طبقش دوتا اتاق برای بچه هاش پر کرده، اره این جئون جونگ کوک اون جئون سال قبل نیست حتی جئون ماهای قبلم نیست، لطافتی وصف ناپذیر بدنشو در بر گرفته بود و ناخوداگاه چندین درجه صافت تر از همیشه بود. هفته پیش که با دختر پنج سالش ملاقات کرد در لحظه عاشق ظرافت و شیرین زبونی هاش شده بود، دخترش دلبر و زیبا بود مثل دوست پسر سابقش، دلش بسیار زیاد برای فرزندش تنگ بود و یک هفته کامل بیخبری تهیونگ اونو کلافه و کمی عصبی کرده بود،مسابقه دو روز پیشش با حریف فرانسویش به راحتی اب خوردن تموم شده بود، و طبق معمول جامی به قفسه افتخارات بوکسر بیستو هشت ساله اضافه شده بود....

هوسوک هیونگش که از قضا وکیل معتمدش هم بود براش از تهیونگ اطلاعاتی در اورده بود و تونسته بود واسه اولین بار چهره فرزند الفاشو از روی ورقه های کاغذ ببینه..باید براتون از پشمای ریخته هوسوک یونگی و نامجونو جین بگم،دوستان کیم تهجون الفا پنج ساله نمونه بارز جئون جی کی الفا بیستو هشت ساله بود...حتی در ریز ترین جزئیات موهای لخت مشکی،چشم های گرد قهوه ای پوست سفید و دندون های خرگوشی،چین کنار بینیش...که در اثر خنده میوفته..خال ریز زیر لبش...لبای باریک صورتی.....

جالبه بدونین اولین حرف مین یونگی بعد از دیدن این موجود کوچیک یه همچین چیزی بود..

یونگی: فاک، این لعنتی خود جونگ کوکه انگار از زمانی که تو کمر باباش بوده هیچ تغیری نکرده مسیح به تهیونگ شی صبر بده...

کوک از دیدن پسرش به حدی ذوق کرده بود که تمام اعضای باشگاه بوکسش خندشو دیدن که جزء چیزای معدود بود. قهقه بلندش همراه با سه دور چرخیدن دور سالن،بغیر از اون تمام صدوبیست کارمندشو به ناهار میلیونی دعوت کرد...و جشن گرفت..

جدا از همه اینا فهمید تهیونگ ادامه تحیل داده و الان طراح لباسه، یه برند معروف داره وهمین طور درامد بالایی داره، برای اولین بار راجب والدین ته تحقیق کرد و متوجه شد ،دو فرد مونث یکی الفا و دیگری امگا والدینشن که جدا شدن و اطلاعات زیادی ازشون در دسترس نیست...

و اما مسئله مهمی که الان جونگ کوک باهاش روبه رو بود همسر برادرش جئون سوکجین بود که با لباس متفاوتی تو دستش داشت اونو برای اولین قرار با بچهاش و کراش جدیدش ته که اکسش حساب میشد اماده میکرد...جین و هوسوک سخت تلاش کرده بودن که هدیهای معقول و بجا ای رو اماده کنن.

she's a little like me??حيث تعيش القصص. اكتشف الآن