part14:meet

502 121 15
                                    

Tae pov: با هيجان و ادرنالینی که وارد پوستو خونش شده بود

¡Ay! Esta imagen no sigue nuestras pautas de contenido. Para continuar la publicación, intente quitarla o subir otra.


Tae pov:
با هيجان و ادرنالینی که وارد پوستو خونش شده بود.
از روی سکوهای وسط به رینگی که خالی بود و تا دقایقی دیگه شاهد فایت جنجالی جونگکوک و کاسپر بود چشم دوخته بود.
از زیر سایه ی مژه های تیرش میدید،که پسرای باشگاه‌ تو قوطی های کولا و اسپرایت نوشیدنی های الکلی آورده بودن و با شور هیجان فراوان جونگکوک رو صدا میزدن و تشويق میکردن.
تهجون با جین شیش تایی شیرموزش یک تضاد با مردهای گرگی دورش داشت و این به شدت دوست‌داشتنی ملوس بود.
دریبل سنگینی از یه رپر سیاه پوست پخش شد
و مرد آلمانی با شورتک ابی وارد شد..
زنی نيمه برهنه با موهای سرخ رنگ به شدت سالم بلند از بازوش اویزون بود.
از سمت دیگه‌ی سالن فریاد هواداران الفا آلمانی قابل توجه بود.
بوکسور مو بور دور تا دور رینگ میچرخید و فریاد های وحشیانه ای میزد.
تهیونگ ناخواسته از مرد روبه‌روش چندشش می‌شد و دلیلی براش نداشت..
دقیقه نگذشت که با الفای رقیب چشم تو چشم شد.
مرد غریبه بعد از پوزخندی که‌ کنج دهنش بود با شیطنت براش ابروهاشو بالا فرستاد تهیونگ از درون لرزید اما نذاشت هیچ واکنشی روی صورتش بشينه.
با همون حس ناخوشایند مسابقه رو دنبال کرد.
همه‌ی این تورنمت به مسابقه‌ های MMA برمی‌گشت و حقیقتا این آخرین مسابقه‌ی غیر رسمی جونگکوک قبل از شروع مسابقات MMA بود.

چانیول با سقلمه ای تو بازوش اونو از دنیای تفکراتش بیرون کشید و قوطی اسپرایت که بوی تکیلا میداد رو به دستش داد.
جیغ هیجانزده حضار و ورود شکیل پر ابهت الفای کره ای ،جئون جونگکوک همرو به وجد آورده بود.
تهجون با تمام توانش فریاد میزد و یک تنه فن بویی میکرد.
آب دهنش رو قورت داد و به حرکات عضلات برهنه بالاتنه جونگکوک چشم دوخت اون عضلات با خط های عمیق چشم نواز سینه های ستبر محکم با نوک جوونه زده قهوه ای رنگ فوقالعاده اش خوشمزه خیره‌کننده بود.
مشت های پوشیده با دستکشش رو بهم میزد و راه رو بین طرفدارانش باز میکرد.
اهنگ بیس داری از فیفتی سنت درحال پخش بود.و جونگکوک شبیه به یک کهنه شراب دلچسب در وسط رینگ ایستاده بود.
کری خونی رقیب آلمانی شروع شد و در جواب نیشخند های حرص درار جونگکوک نصیبش میشد..
کاسپر:جئون جونگکوک گاییدن اون چری سفید باعث شده توانایی حرف زدنتو از دست بدی...
نگاه تمسخر آمیز جونگکوک به درنده ترینو تاریک ترین نگاهی که ديده بود تبدیل بشه..
کاسپر:چطوره از خود شیرین سکسیش بپرسیم
تهیونگ کوچولوی آتیشی زیر جئون چطوره تونستی اونو تبدیل به یه واژن قدیس بکنی..‌
تهیونگ گیج چند تا پلک زد و در لحظه ی سوم یکنفر به دستش میکروفون رو رسونده بود...
چند ثانیه وقت گذاشت تا تو ذهنش الگوی تنفس مربعی رو اجرا کنه‌‌...
تهیونگ دم عمیقی گرفت و آجازه داد روحیه‌ی حرفه‌ای و خشنش به سطح بیاد، گرگ امگاش
روی پوستش بود...
تهیونگ قوی، مسلط ،غالب و جذاب نگاهش رو روی مرد بی چاک بست آلمانی نگه داشت اجازه داد عمق سنگین نگاهش سکوت رو براش بدست بیاره...این نگاه ژرف تیز نتیجه سالها تلاش در اویل جوونی بود که در کت واک جوانان شرکت میکردو  یک مدل پرشور بود...
بعد از گذشت مدت کمی حدود دو دقیقه با سکوت جمعیت تماشاچیان میکروفون رو جلوی دهنش گرفت و با بیان قوی و رسا گفت: شب همگی خوش، امیدوارم شماهم مثل من شاهد یه فایت حرفه ای و جذاب باشید و در ادامه که ممکن این سخت باشه خصوصا زمانی که یه مرد سی چندساله هنوز آداب معاشرت و طریقه ی حرف زدن تو جمع یاد نگرفته..به‌هرحال علاقه مندم که بدونم ماشین آمبولانس اینجا هست حسم میگه که آقای واگنر زمان زیادی رو داخل اون رینگ نمیمونه..
صدای اوه شکه و به هیجان اومده جمعیت زخم زشت تخریب شدن رو روی پیشونی زمخت به چروک نشسته بوکسر آلمانی نشوند‌.
مجری مسابقه‌ باحالت دیوانه واری که داد میزد قرار مليون ها دلار به‌ جيب بزنه میکروفون رو جلوی صورت جونگکوک گرفت...
جونگکوک درحالی بازدم دیپ خودش رو داخل دستگاه جلوش خالی کرد..جواب داد:بیاین این راندو زودتر تموم کنیم من یه کار مهم تری دارم..
مجری: تو الان جدی هستی جونگکوک این بازی کلید ورودت به MMAهست..
جونگکوک: بیخیال دان تو که فکر نمی‌کنی کاسپر ارزش وقت زحمت منو داره..تا قبل از این قرار بود مورد لطف مرحمت من باشه و بتونه یه پایان آبرومندانه با شرافت از زمین بوکس داشته باشه..اما متوجه شدم این ورزشکار قدیمی عاشق حاشیه و خبرسازی ..
پس نگران نباش مرد اونجور که در خور لیاقت توعه اونو میگیری..
مجری کوتاه کچل با چشمای پرستارش رینگ رو ترک کرد و جاش رو به داور تیره پوست داد.
نامجون لثه بوکس رو داخل دهن جونگکوک گذاشت روی شونه هاش زد.
دو مرد الفا روبه‌روی هم قرار گرفتن و صدای داور شروع این تورنمنت بود.
دقیقه اول هردو بوکسر با گارد بسته و حالت دفاعی رو به روی هم قرار گرفتن..
تا اینکه جونگکوک با تکنیک جب و پشت بندش اپرکات مسابقه‌ رو به لول جدیدی برد..
مرد آلمانی شديدا سعی در حفظ استقرار مرز هاش داشت، گارد داک  یک تکنیک دفاعی که برای فرار از مشت ها و ضربات حریف استفاده میشه و تو این تکنیک بوکسور سر خود را به طرفین حرکت میده و از مشت های حریف جا خالی میده. حرکت پا در این تکنیک بسیار مهم است زیرا بوکسور باید مراقب قدم های خودش باشه و بدنش رو به خوبی برابر ضربات حریف کنترل کند.
منتها حمله تهاجمی جونگکوک و ضربات متوالی از چپ و راست حریفش رو گیج کرد. اون ترفند ظریف زیبای شوشاین رو به درستی  اجرا کرد.
البته این توانایی فوق العاده جذاب جونگکوک که میتونست همزمان با دوتا دستش بنویسه و توانایی افراد چپ دست رو هم داشته غیرقابل انکار نبود خود تهیونگ بارها تو تخت ازش لذت برده بود و میتونست الان به وضوح شاهدش باشه.
بلاکینگ و دادگینگ کاسپر آلمانی بی‌فایده بود...جونگکوک کاملا روی حریفش چیره بود...حتی حملات چک هوک اون رو به راحتی با رِپر دفع میکرد.
ست دوم با همین گربه موش بازی شروع شد یک حقه پول کانتر از سمت مرد آلمانی که جونگکوک بیستو هشت ساله رو داخل دام ننداخت و بوکسر کره ای نهایتا با یک حرکت نمایشی فوقالعاده تکنیکی دمپسی رول وگزل پانچ موفق شد حریف چغرش رو به زمین بندازه دورتا دور رینگ شروع به شمردن از ده تا به یک شدن داور کنار کاسپر نشسته بود و ده ثانیه وقت رو گوش زد میکرد کاسپر شروع به ایستادن کرد اما با ضعف در عضلات سر و گردنش دوباره دراز کشید.
و بله ضربه فنی و ناک داون...
مربی جونگکوک هیجان زده جیغ کشید و بعد از اینکه داور دست جونگکوک رو بالا برد داخل رینگ پرید جونگکوک رو در آغوش کشید..
کادر پزشکی با برانکارد کاسپر رو به پشت صحنه بردن...
و جونگکوک اینبار بدون اینکه به جوایزش دقتی کنه ..از رینگ پایین پرید لثه بند رو در اورد راهش رو سمت تماشاچی ها باز کرد‌.تهجون رو در آغوش کشید گونش رو بوسید ..تهجون هیجانزده و سرذوق اومده جاش رو دور گردن پدرالفاش فیکس کرد و فریاد های خوشحالی رو از ته گلوش آزاد کرد.
جونگکوک بی توجه به افراد حاضر در سالن کمر تهیونگ رو به خودش چسبوند سمت اتاقک انتظار راه افتاد...
Kookpov:
تهجونی که تو بغلش با شادی پرحرفی میکرد رو بوسید و همین طور اجازه داد که سایه‌ی نگاهش پسر محبوبش رو دید بزنه...
تهیونگ عزیزش با صورتی شکفته جام شامپاینش رو نگه داشته بود به هوا زل زده بود‌..
مسلما خوندن صورت سوییتش چندان هم سخت نبود اینکه اینقدرعمیق به چی فکر میکرد برای جونگکوک مسئله‌ی پراهمیتی شده بود.
تهجون مثل همیشه بعداز تخلیه انرژی و سوختن کلی ادرنالین کم‌کم چشم هاش سنگین
شدو پلک پلک میزد..
جونگکوک پیشونیش رو بوسید و خانم بتایی که می‌خواست بافت موهاش رو باز کنه فرستاد که بره .به تهیونگی که با ایرپاد تو گوشش مشغول بود نگاه کرد.....
اهسته پشت سرش قرار گرفت و نفس داغش رو روی گردنش خالی کرد.
تهیونگ لرزی کرد و گوشی از دستش سر خورد..با چشمای براق سمت جونگکوک برگشت و آب دهنش رو محسوس قورت داد..
تهیونگ: چیزی میخوای جئون اونم تو دو قدمی صورتم...
جونگکوک حق به جانب سرشو تکون داد..هنوز زحمت پوشیدن سویشرت یا پیراهنی رو به خودش نداده بود ....
جونگکوک: البته سویتی ...لبای صورتیت رو میخوام و باید بگم جناب کیم با گلدن کارت مورد پسندت هم نمی تونی پرداختش کنی...چندین هفته اس با فکر به بوسیدن غنچه های لطیفت دارم دیونه میشم...
تهیونگ گوشه لبش رو گزید و بلاخره به خودش جرعت داد که جواب متفاوتی بده...
تهیونگ: خب چرا بهم نشون نمیدی که چه مهارتی داری وینر (برنده )..
جونگکوک حیله گرانه از حقه ی دیونه کنندش استفاده کرد...
با چشم های تیره ی اثرگذارش جوری به روح پسر زل زد که تهیونگ منگ و شل بشه..
مرد الفا بینیش رو روی خط تیز فک پسر کشید و بوییدش بارها...کارش شهوانی و خیلی خصوصی به نظر می‌رسید اما تهیونگ واقعا دوستش داشت و بدجور بهش احساس دلبستگی تعلق میداد...
لب‌های جونگکوک اما صبر قرار بیشتر رو روا ندونستن..
با مکیدن سطحی، شبیخون تهاجمی مرد بیستو هشت ساله به لب های رباینده قلبش بوسه فریبنده شون شروع شد...
دلبندش نفس های ریزش رو تو دهنش خالی میکرد و جونگکوک به تمامی مقدسات قسم میخورد مرد میخواست که تو اون لحظه به پاره تنش حمله نکرد تا تنشو غارت کنه...نه زمانی که تهجون چند قدم انورتر خواب بود نه زمانی که ده ها آدم پشت در اتاق ایستادن...
اما امگای بی رقیب، تک تاز جسورش بی اهمیت بی هیچ چیز همین الان به گردن ضخیم  دیدنیش چنگ میزد.
اما با همه‌ی این‌ها جونگکوک برای خودش معیارهایی داشت که یکیش حفظ ابرو و ارزش های کندی عزیزش بود...
سرش رو عقب کشید...و به چشم های ببری امگا زل زد...
جونگکوک: تهیونگی نمیخوای به بهترین بوسه عمرت یدونه صد بدی..
تهیونگ که هنوز کمی گیج بود به خودش ثانیه ای مهلت‌ داد تا بوسش رو مزه مزه کنه...
دستاشو از دور گردن الفای مقابلش باز کرد درحالی که سعی میکرد تو ارتباط چشمی کم نیاره جوابشو داد:متاسفم جئون تو نود امتیاز رو بخاطر موهای بافتت از دست دادی..
جونگکوک بغ کرده نالید:یااا جئون تهیونگ چه ربطی به موهای بافته من داره..دارلینگ بهونه غیر معقول نیار..
تهیونگ: کیم تهیونگ و دوما این دلیل خیلی هم معقول و منطقی وقتی نتونم به موهای لخت مشکیت چنگ بزنم مطمئن نیستم وجودشون رو سرت کارآمد باشه..
جونگکوک با شرارت تو گلو خندید پسرو تو بغلش هل داد و کفل های باسنش با ستیزگری  سخت چنگ زد و توی صورت ایزدیش خیلی شیرینو لطیف جواب داد: شکرین من تو میتونی به کمر پهلوهام پنجه بکشی و پیشنهاد بعدیم اینه باهام به رستوران بیا و شام بخور و من قول میدم که در سریع ترین شکل ممکن این بافت های نفرت‌انگیز رو باز کنم...
تهیونگ بی‌درنگ و بدون فکر زیاد فوری. گفت:اونا یجورایی هاتن و من ازشون خوشم میاد منتها علاقم به کشیدن موهات زورش به بقیه چیزها می چربه..پس بهشون نفرت‌انگیز نگو...
جونگکوک خنثی نگاهی تو صورت پسر انداخت و پرسيد:اره یا نه باهام میای..در هر صورت من منتظرت میمونم سوییتی..
تهیونگ قبل از اینکه بزاره پسر زیادی دور بشه مچش رو گرفت و اعتراف کرد..
تهیونگ: میام‌.‌‌...یعنی باهات میام ... بهتره که رستورانی که‌ می‌بریم کلکسیون واین خوبی داشته باشه..
جونگکوک تک خند ناباوری از سرشوق زد و گفت:خاطرت ایمن به غیر از این اصلا امکان نداشت..
جونگکوک نمیدونست ظرف یک ساعت گذشته چطور تهجون خوابیده رو به نامجون وجین  سپردو از شلوغی استادیوم نجات پیدا کرد..
اما تا به خودش اومد سرش روی، پاهای تهیونگ بود و گیس های بافته شدش باز می‌شد ،زیر انگشت های پرظرافت تهیونگ ماساژ کف سر مطبوعی دریافت می کرد ..غرق آرامش بود..سکوت بینشون داخل ون جونگکوک خوشایند و رضایت بخش بود و هیچ کدومشون قصد برهم زدنش رو نداشت.
جونگکوک با استرس و تهیونگ با هيجان منتظر بودن که  شبشون رو شروع کنن.
____________________________________
سلام بچها حالتون چطوره..
امشب خواستم باهاتون کمی درد دل کنم ..خب اونایی که میدونن که هیچی اما من اهل کرمانم و مصیبت چند روز پیش روانم رو کامل به هم ریخته کاری به وجه سیاسی ماجرا ندارم اما باید بدونین ماجرا از اون چیزی که رسانه ها وایرال کردن فاجعه بار تره و تموم اون بیچاره هایی که فوت شدن بخاطر هیچ و بخاطر بی لیاقتی نداشتن تدبیر یسری جونشون رو از دست دادن. سرتون به درد نمیارم...ولی تو دلم میموند اگه نمی گفتم از تعداد کشته ها و زخمی ها زدن ..
خدارو چه دیدی شاید رایترتون اون روز میمرد..بازم میگم من سیاسی نیستم و خیلی ها که تو اون مراسم شرکت کردن نبودن یکی از کشته هایی که میشناسم رفتگر شهردای بود که بالاجبار اونجا بود..
خلاصه بچها رایتر تاندون دست راستش تو محل کار آسیب دیده و نمی تونه چند ماهی گوشی دستش بگیره اما دلش براتون تنگ شده بود.
دوستون دارم...خیلی خیلی بیشتر از قبل مواظب خودتون باشید.
Nino_




she's a little like me??Donde viven las historias. Descúbrelo ahora