هر بار سعی در باز کردن آن _ منظور بخیست _ دارم ، میبینم هنوز عاشق به معشوقش نرسیده .
بخیه هم دیگر مثل قبل کار نمیکند .
مگر رسیدن عاشق به معشوق و تا ابد کنار هم ماندنشان ، کار بخیه نبود ؟
بخیه ای که نتواند دو طرف زخم های مان را به هم برساند و آنها را به گناه با هم بودن آلوده کند ، دیگر بخیه نخواهد بود .
میشود چاقویی که هر بار زخم های قدیمی را میشکافد و دو طرف خواستار وصال را از هم دور میکند .
ترمیم ها باشد برای دنیایی ابدی .
ولی ما دنیای ابدی نیستیم . ما در دنیایی به سر میبریم که نه تنها ابدی نیست ، بلکه پایان هم نمیابد و ما ، محکومیم به ماندن در کنار این چاقو های بخیه نام !
______________
👀✨
نظرتون ؟
(- اکی . ولی چرا اینجوری مینویسی ؟
+ نمیدونم . شاید چون حصلم سر رفته .
- یعنی همیشه ، همه چیز برات حصله سر بره ؟
+ شاید .
- میشه یه روزی هم یه چیزی غیر از سر رفتن حصلت بنویسی ؟
+ شاید زمانی که اون حوصله برام معنی پیدا کنه و این ، یعنی هیچوقت .
- و این یعنی هیچوقت . شاید تا وقتی که کسی رو نداشته باشی تا بهش اعتماد کنی یا نتونی اعتماد کنی همینجوری بنویسی .
+ انگار ذهنم داره با اینجوری نوشتن خودش رو خالی میکنه بدون اینکه عذاب وجدان بگیره (مشکل داشتن آدمیان است در حالی که هیچکدامشان را تنها برای خودت نخواهی داشت .
و این ، معنای اعتماد را آتش میزند .)( اکی ولی من ، حالا حالا ها قرار نیست از اینجوری نوشتن بیام بیرون . )
_________
نظرتون ؟
هر چند فقط یه دست گرمیه .
![](https://img.wattpad.com/cover/358988318-288-k19786.jpg)
DU LIEST GERADE
دست نوشته های باران خورده [𝐑𝐚𝐢𝐧𝐲 𝐌𝐚𝐧𝐮𝐬𝐜𝐫𝐢𝐩𝐭𝐬]
Sachbücherوضعیت : در حال آپ .🤎✨ روز آپ : نامشخص .🤎✨ یه سری از نوشته هام ، کوتاه یا بلند ، توی پارت های مختلف آپ کردم .🤎✨ البته نوشته ها به هم ربطی ندارن .🤎✨ موضوعشون رو هم مشخص کردم . 🤎✨ هر چند وقت یه بار ، پارت جدید بهشون اضافه میکنم .🤎✨ کامنتا و ووت ه...