کاش میشد از آن هوایی که مرده اند بپرسیم : آیا اندوه پایان یافت ؟
___________اندوهمان هیچ گاه پایان نمیابد .
چرا که ما در دنیایی زندگی میکنیم که روز ها و شب ها ، سعی در ناراحت نکردن کسانی داریم که برایشان حتی ذره ای اهمیت نداریم .
لااقل نه به اندازه ی یک پلک زدن .
نه به اندازه ی یک خندیدن بی مورد .
در دنیایی زندگی میکنیم که در مقابل تمام افراد احساس مسئولیت داریم ، در حالی که دیگران حتی نمیدانند که کسی با مشخصات ما در این کره ی خاکی وجود دارد .
در دنیایی زندگی میکنیم که ماندنمان ، فقط به خاطر همین افراد است .
شاید هم به خاطر ترسیست که از مردن و بعد ، به یاد هیچ کس نیامدن ، داریم .
نه از خود مردن ، بلکه از فراموش شدن بیشتر از قبل ترس داریم .
در دنیایی زندگی میکنیم که حتی حق ابراز عشق و علاقه را نداریم .
چرا که خفه ی مان میکنند و دستمان را به گناه ترک کردن آلوده .
در دنیایی زندگی میکنیم که حق بیان حرفهایمان را هم نداریم .
اندوه های دنیوی تمام نشده میمانند و میمیریم .
پس هیچ گاه سعی نکن از کسانی که مرده اند بپرسی که اندوهشان به پایان رسیده یا نه .
بدان که اندوه ها هیچ گاه پایان نمیابند .
بعد مرگ ، از غربت دوباره خسته میشویم .
از میان ادمیان بودن و کسی را نداشتن .
از دیدن آدم های کره ی خاکی از بالا ولی به یاد هیچ کس نیامدن .
از همه چیز خسته میشویم .
بدان که اندوه ها همیشگی اند . اندوه های همیشگی و ناتمام !
_____________
ادامشه ( البته نمیدونم میشه اسمش رو ادامه گذاشت یا نه ) :آری .
تنها همین است همهی ما در سیاه چاله ای غرق شدهایم که هیچ گاه پایان نمییابد .
هرچه بیشتر دست و پا میزنیم بیشتر غرق میشویم .
هرچه جلوتر میرویم ، بیشتر عقب میافتیم .
گاهی وقتها حس میکنم همهی ما مهرههای شطرنجی هستیم که در صفحهی زمین بازی میکنیم .
فکر میکنیم کسی که دارد ما را بازی میدهد شاهو وزیر و.... هستند .
غافل از اینکه آنها خودشان هم بازیچهی دست سرنوشتی هستند که نقش بازیکن را بازی میکند .
پادشاهانی که حتی اگر نخواهند حکومت کنند و قدرت تحلیل و به دست گرفتن اوضاع را نداشته باشند ، دیگر بازیکنان ( بقیه ی بازیکنان ) صفحه ی روزگار را هم به یاس و ناامیدی میکشانند و با خودشان به اعماق دره های ترس و اضطرابی پرتاب میکنند که تنها با امیدی که هیچگاه یافت نمیشود از آن خارج خواهند شد .
تاکید میکنم ، امیدی که در هیچ کجای جهان یافت نخواهد شد و این ، یعنی هرگز نجاتی در کار نیست !
و من ، هیچگاه اجبار بودن اینگونه فرمانروایانی را نخواهم فهمید ، وقتی که نمیتوانند مردمشان را نجات دهند .
_____________
👀✨
نظرتون ؟
بعضی از متنها فقط محض دست گرمیه و اگه بد شده واقعا معذرت میخوام . 😅🧡🦊

ESTÁS LEYENDO
دست نوشته های باران خورده [𝐑𝐚𝐢𝐧𝐲 𝐌𝐚𝐧𝐮𝐬𝐜𝐫𝐢𝐩𝐭𝐬]
No Ficciónوضعیت : در حال آپ .🤎✨ روز آپ : نامشخص .🤎✨ یه سری از نوشته هام ، کوتاه یا بلند ، توی پارت های مختلف آپ کردم .🤎✨ البته نوشته ها به هم ربطی ندارن .🤎✨ موضوعشون رو هم مشخص کردم . 🤎✨ هر چند وقت یه بار ، پارت جدید بهشون اضافه میکنم .🤎✨ کامنتا و ووت ه...