پارت 21

158 31 38
                                    


سلاممم بالاخره شنبه شددد 

امروز زودتر اپ میکنم چون شب احتمالا نت نداشته باشم ..

بخونید و منتظر نظرتون هستم .

لاووو یوو گایزز 

------------------------


 " تو مثلا مادرمی هیچ کاری نمیکنی . اون از بابا اینم از تو . "

چااون تقریبا داد میزد .

" خودت عرضه نداری زندگیتو نگه داری به من چرا غر میزنی ؟ هزار بار گفتم این برای تو شوهر نمیشه"

" من نمیدونم چیکار باید کنم  دیگه ؟"

خانم هی لین اهی کشید " وقتی بهت میگم بچه دار شو قبول نمیکنی .اونطوری ییبو برای باباشم عزیز میشه .. بعدا چرا فکر کردی هر رفیقی که ییبو داره به زندگیه تو یه دخلی داره ؟"

چااون طاقتش تمام شده بود و از بینی اه عصبی ای کشید " چون دیکه به من هیچ توجهی نداره . اون موقعا هم همش یا با یوبین بود یا با بقیه همکاراش ."

خانم هی لین صدایش را بالا برد

 " نمیتونیی تا اخر عمرش همه چیشو کنترل کنی .خسته میشه باید بلد باشی چجوری به سمت خودت بکشونیش "

چااون داد زد 

" خب بگووو. من بلد نیستم . "

"خاک توسرت که بلد نیستی واقعا .. "

چااون گوشی را قطع کرد و خودش را روی کاناپه پرت کرد . دیشب ییبو خیلی در نوشیدن زیاده روی کرده بود و اصلا عین خیالش نبود باید با هم به بیرون میرفتند . امروز صبح هم ییبو با یه عذرخواهی ساده کاررا تمام کرده بود که قرار را برای امشب بگذارند ولی چااون یک لحظه تصویر نزدیک شدن ییبو به جان را فراموش نمیکرد . ییبو به جان جذب شده بود؟ نه امکان ندارد . ییبو تا بحال از هیچ پسری خوشش نیامده . همیشه هم وقتی مست شده بعضی رفتارهای یوبین و دوست پسرهایش را مسخره میکرده ..

چند ساعت به فکر فرو رفت .حس خوبی از رابطه ی ییبو با جان نداشت و اینبار برایش قضیه متفاوت بود

----------


دو روز دیگر مراسم تقریبا بزرگی برای شرکت های تبلیغاتی بود که هر کدام پروژه خودشان را پرزنت میکردند و قرار بود به بهترین ارائه افتخاراتی به شرکت  داده شود

جان چند روز متوالی خودش ر ا برای پروژه اماده کرده بود ورزالین هم به او کمک میکرد در تمام این مدت با خودش تمرین میکرد چه طور میتواند در این مراسم قوی باشد و حتی وقتی با ونهان قرار است مواجه شود ، طبیعی و عادی به نظر برسد .

love in silenceWhere stories live. Discover now