Part 23

88 11 0
                                    

جی: خب؟ چرا گفتی بیام اینجا؟
کیم: میخواستمـ..
می: اول میکروفونتو بزار کنار و دوربین لعنتیتو
خاموش کن، وگرنه همین الان میرم بیرون.
کیم: باشه...هیچوقت عوض نمیشی اقای جانگ..
*بعد از اینکه میکروفون و دوربین رو خاموش و
جمع کرد رو به جی کرد.*
جی: خب؟
کیم: میخواستم یه مصاحبه هماهنگ کـ..
جی: نه
کیم: اما...چرا؟
جی: اخرین باری که گذاشتم باهام مصاحبه کنی یه
رسوایی بزرگ پیش اومد..
کیم: نه نه نه نه..ایندفعه فرق داره...این مصاحبه
پیشنهاد طرفداراس
جی: طرفدارا؟
کیم: بعد از اون دوتا فیلم با شوگا؛ هشتگتون در طول
یک هفته به سه میلیون هم رسید، طرفدارایی که شما
دوتا رو شیپ میکردن چندبرابر شده.. خیلی ها
پیشنهاد یه مصاحبه‌ی دونفره از شما دوتا رو دادن
وـ..
جی: یونگی قبول نمیکنه..
کیم: اوه...ما قرار نیست بهشون بگیم شما هم
هستین.. ایشون قراره فکر کنن این یک مصاحبه‌ی
انفرادیه..
جی: بازم قبول نمیکنه..
کیم: ما با کمپانی صحبت کردیم.. اونا قبول کردن..
جی: خب معلومه..هرچی که ما معروف تر بشیم
بیشتر به نفع کمپانیه..
کیم: البته این برای شوگا استثناعه..اون همه‌ی سعیشو
میکنه که بنده‌ی کمپانی نباشه. برای همینه که عین
شما یه پنت هوس بزرگ و چندتا ماشین مدل بالا
نداره..
*اخم کرد و نگاه ترسناکی به کیم انداخت.*
جی: منظورت چیه؟
کیم: ه-هیچی..منظوری نداشتم..همینطوری گفتم..
*بلند شد و وسایلشو جمع کرد.*
کیم: من دیگه میرم.. زمان مصاحبه رو باهاتون
هماهنگ میکنم..
.
.
*یونگی از خونه اومد بیرون که ماشین آشنایی
جلوی پاش ترمز زد و شیشه رو داد پایین.*
*یونگی اخم کرد.*
یونگی: چی میخوای؟
جی: سوار شو
*یونگی به جهت مخالف ماشین شروع به راه
رفتن کرد. جی با دنده عقب کنار یونگی حرکت
کرد.*
جی: مگه نمیخوای بری کمپانی؟ منم میخوام برم
همونجا...میرسونمت.
یونگی: نمیخوام.
*یونگی سرعت راه رفتنش رو بیشتر کرد.*
جی: تا وقتی سوار نشی همینجوری دنبالت
میکنم..اگه یکی بشناستمون چی؟ حتما فکر میکنن
اومدم دنبالت که ببرمت سر قرار..
*یونگی تا اینو شنید ایستاد، ماشین رو دور زد،
وارد شد و روی صندلی نشست.*
یونگی: شیشه‌ت رو بده بالا..
*جی لبخندی زد و راه افتاد.*
جی: کمپانی باهات چیکار داره؟
یونگی: از کجا میدونستی میخوام برم کمپانی؟
جی: جونگکوک گفت.. باهاش یه کاری داشتم،
گفت میخواد تو ساختمون با تو ملاقات کنه منم
میتونم همونجا ببینمش..
یونگی: اها..
جی: خب؟ واسه چی داری میری اونجا؟
یونگی:...آقای لی باهام کار داره..
جی: لی؟ همون عوضی‌ای که همش بخاطر پول
اذیتت میکنه؟
یونگی: آره...به تو چه ربطی داره؟ راهتو برو..
*جی همونطور که با یک دستش فرمونو گرفته
بود، دست دیگش رو گذاشت روی رون یونگی.*
یونگی: چه غلطی داری میکنی؟!!
*جی دستشو برداشت.*
جی: ببخشید...اخه به اینکار عادت دارم...یادت
نمیاد؟ وقتایی که تو ماشین میشستیم خودت دستمو
میگرفتی و میذاشتیـ..
یونگی: راهتو برو..
*جی پوزخند زد*

my favorite porn star ( Hopegi )Onde histórias criam vida. Descubra agora