با اسمی که کارگردان گفت تنش لرزید..
+ من باید با جِی پورن بازی کنم؟
「 یونگی پسری که تو بچگی یتیم شده بود و توی پرورشگاه بزرگ شده بود،اتفاقی توی کافهی محبوبش پورن استار مورد علاقشو ملاقات میکنه.اگه میدونست این ملاقات زندگیشو کاملا تغییر میده،بازم به...
سومین : هی یونگی..خوب شد پیدات کردم میخواستم باهات صحبت کنم یونگی : اتفاقا منم میخواستم باهات صحبت کنم نونا. سومین : خب تو اول بگو یونگی : خب...یه هفته گذشته..کاری واسم پیدا کردی؟ سومین : اوه! راستش..یونگیا من...میخواستم درمورد همون باهات صحبت کنم...من آخر این هفته دارم از اینجا میرم. یونگی : میری؟ کج- سومین : وقتی برای تو دنبال کار بودم...واسه خودم یکاری پیدا کردم..اونا یه "دختر" جوون میخواستن که آمادگی جسمانی داشته باشه..برای کار تو آسایشگاه سالمندان...ولی هنوزم برات دنبال کار میگردم یونگی : لازم نیست..به خودت فشار نیار..امیدوارم بیرون از اینجا بتونی راحت زندگی کنی. سومین : یونگیا..نگران نباش.نونا هنوزم حواسش بهت هست.حتی اگه از اینجا بره.. یونگی : هنوز هم میتونیم با هم در ارتباط باشیم؟ سومین : معلومه که میتونیم..هر روز بهت زنگ میزنم. یونگی :..میدونی..از اینکه کار پیدا کردی خوشحالم ولی از یه طرف هم ناراحتم از اینکه داری میری.چون تو تنها کسی هستی که همیشه پشتم بوده.. سومین : من هنوزم همیشه پشتتم یونگیا.. یونگی : میدونم.(لبخند) *با صدای گوشیش حواس هردوشون سمت گوشی یونگی رفت.* یونگی : ببخشید..
اوووه! هذه الصورة لا تتبع إرشادات المحتوى الخاصة بنا. لمتابعة النشر، يرجى إزالتها أو تحميل صورة أخرى.
اوووه! هذه الصورة لا تتبع إرشادات المحتوى الخاصة بنا. لمتابعة النشر، يرجى إزالتها أو تحميل صورة أخرى.
سومین : کی بود؟ یونگی : جی.. سومین : چی میگفت؟ یونگی : میگفت باهاش برم بیرون. سومین : اوه..پس امشب قراره حسابی بهت خوش بگذره. یونگی : بهش گفتم نمیتونم.. سومین : چرا؟ یونگی : میخوام پیش تو باشم. سومین : یونگیا..من تا آخر این هفته هستم..نگران نباش.برو خوش بگذرون یونگی : آخه الان دیگه بهش گفتم نمیتونم.. سومین عیبی نداره دوباره بهش بگو. یونگی : ولش کن.. سومین : گوشیتو بده من.. *گوشیشو به زور ازش گرفت.*