*یهو یکی جی رو صدا زد و اومد پیششون.قبل از اینکه بیاد یونگی محکم جی رو هل داد تا ازش دور بشه.*
+ آقای جانگ،اقای هان کارتون دارن
جی : تا پنج دقیقه دیگه میام
*اون دختر رفت و جی برگشت و به یونگی نگاه کرد.*
جی : حالت بهتره؟
یونگی : ممنون(زمزمه)
جی : چی؟
یونگی : گفتم...ممنون
جی : خواهش میکنم..هروقت بهش نیاز داشتی همیشه همینجاست
*لبخند زد و دوتا دستاشو باز کرد.*
یونگی : برو..تهیه کنندت منتظرته
جی : راس میگی
*جی از روی تخت بلند شد.*
یونگی : خدافظ.
جی : عا...بعدا میبینمت؟
*یونگی چیزی نگفت..حتی بهش نگاه هم نکرد.*
جی : پس...به امید دیدار.
*بعد از اینکه جی رفت،لباساشو پوشید و به سمت خونه راه افتاد.وقتی به خونه رسید یه مسکن خورد و خوابید..*
*با صدای زنگ تلفن از خواب بیدار شد.*
یونگی : ها؟
جونگکوک : سلام هیونگ..آخر هفته بیکاری؟
یونگی : بهم زنگ زدی که اینو بگی؟
جونگکوک : فقط جواب بده.
یونگی : نمیدونم..چطور؟
جونگکوک : آخه بچه ها میخوان واست تولد بگیرن ولی نمیدونن میای یا نه..به من گفتن جوری که نفهمی ازت بپرسم.
یونگی : اوه ممنون..اصلا نفهمیدم که آخر هفته قراره برام جشن بگیرین.
جونگکوک : بیکاری؟
یونگی : وقتمو خالی میکنم..به یکم استراحت نیاز دارم.
VOUS LISEZ
my favorite porn star ( Hopegi )
Fanfictionبا اسمی که کارگردان گفت تنش لرزید.. + من باید با جِی پورن بازی کنم؟ 「 یونگی پسری که تو بچگی یتیم شده بود و توی پرورشگاه بزرگ شده بود،اتفاقی توی کافهی محبوبش پورن استار مورد علاقشو ملاقات میکنه.اگه میدونست این ملاقات زندگیشو کاملا تغییر میده،بازم به...