به لطف سردرد همیشگیش چشماش رو باز کرد.بوی نیمروی گرمی که تازه خامش گرفته شده توی مشامش پر شده بود اما عجیب ترین چیز اون وسط این بود که روی تختش چشم باز کرده بود با اینکه خیلی واضح میتونست به یاد بیاره که موقع نوشتن فیلمنامه خوابش برده بود.
با یادآوری اینکه جین دیشب تو خونه اش مونده فکر کرد که شاید اون آوردتش روی تخت.در حالی که بازم نمیتونست باور کنه جین نصف شبی بیدار شده باشه و اینکارو کرده باشه ، به کمک دستش به حالت نشسته دراومد.
با آه و ناله از جاش بلند شد همینطور که به خواب عجیبش فکر میکرد ورفت داخل روشویی حمام آبی به دست و صورتش زد.اونجا بود که چشمش خورد به لباسشویی وقتی از سالم بودن درش مطمئن شد با خیال راحت نفسش رو بیرون داد "با خودت چی فکر کردی آخه پسر؟ معلومه که همش خواب بود!"
به تصویر خودش توی آیینه خندید و سر تکون داد، با انگشت به خودش اشاره کرد "امروزم مثل همیشه سکسی شدی!" البته با وجود گودی زیر چشماش،موهای بهم ریخته اش،صورت بی روح و لب های پوست پوست شده اش این حرف رو به خودش میزد.
به خودش لایک نشون داد و در حالی که همچنان از خودش تعریف میکرد برگشت وقتی با جین رو به رو شد از جا پرید به خاطر باز بودن در حموم سوکجین که از چند دقیقه پیش اونجا ایستاده بود شاهد همه چیز بود.
در حالی که یک پیشبند سیاه رنگ به خودش بسته بود ، با کفگیر چوبی توی دستش به یونگی اشاره کرد "آقای سکسی لطفا بیاید و صبحانه میل کنید.."
به دنبال این حرف با تاسف سری تکون داده و کلافه نفسش رو فوت کرد که یادش افتاد زیر گاز رو هنوز خاموش نکرده "ای وای نیمرو سوخت!".
یونگی که از قرار گرفتن تو این موقعیت کمی معذب شده بود دستی به پشت گردنش کشید و تصمیم گرفت خودش رو به اون راه بزنه با یک تک سرفه ای به دنبال جین رفت سمت آشپزخونه.
"بیا تهش سوخت دیگه...ای تو رو بگم چیکارت نکنن آقای همیشه سکسی!"
سوکجین با اینکه با نیمرو درگیر بود ولی از تیکه انداختن به یونگی جا دریغ نمی کرد.
یونگی در حالی که از توی یخچال پاکت شیر برمیداشت معترض صداش رو بالا برد"هیونگ!!""درد بی درمون سر من داد نزنااا کله صبح پاشدم برا جنابعالی صبحونه آماده کنم اونم که اینجوری شد.!"
یونگی چند ثانیه پوکر نگاهش کرد و بعد سر تکون داد. یک لیوان از کابینت برداشت و با شیر پرش کرد "هیونگ تو که میدونه من خیلی وقتا صبحونه نمیخورم! مخصوصا نیمرو...خودت میتونی بخ-"
قبل از اینکه حرفش رو کامل بزنه سوکجین از فرصت باز بودن دهنش استفاده کرد و نیمرو رو به شکل لقمه ای گذاشت دهنش "زیاد حرف نزن و بخور از بس هیچی نخوردی که ضعیف شدی دیگه!"
![](https://img.wattpad.com/cover/272892253-288-k982944.jpg)
أنت تقرأ
•Miracle in my house~Yoonmin♡
أدب الهواة-هیونگ میگم اون عروسک تبدیل به یه انسان زنده شد!! +یونگی تو دیوونه شدی همچین چیزی امکان نداره! "اگه یه شب از خواب بیدار بشی و بالا سرت یه عروسک زنده رو ببینی چیکار میکنی؟؟" ... 🩷فیک:معجزه در خانه من 💬ژانر:فانتزی،تخیلی،کمدی،عاشقانه 🖇️کاپل اصلی :ی...