سه روز قبل ؛
زن امگا در حال ورق زدن آخرین مجله ی مد بود ، اما انگار تنها چیزی که بهش توجه نداشت ، مدل ها و لباس های رو تنشون بود ، که آخرین لباس های ترند قرن بیستم رو به تن داشتن
با فریاد خدمتکار بیچاره رو صدا زد....
تو یک ماه گذشته این چهارمین خدمتکاری بود که جیمز براش تو عمارت جدیدی که نقل مکان کرده بود ، آورده بود ....
اما هیچ کدوم نتونسته بودن بیشتر از چند روز زیر دست اون امگایی که انگار با زمین و زمان سرناسازگاری داشت ، دووم بیارن...
خدمتکار که بتای مونث و کوتاه قدی بود ، فورا پیش روی زن حاضر شد
« پس این جیمیز کو ...
مگه نگفتم بهت با دفترش تماس بگیر ؟
یا خودت برو دفترش و هر جهنمی بود پیداش کن بیار ...
یا کر بودی و نشنیدی بتای معیوب ؟!»
کاملیا با نفرت تمام رو به خدمتکار بیچاره غرید و مجله رو مچاله کرد و گوشه ای از اتاق پرت کرد
در حالی که با حرص تمام در کمد بزرگشو باز می کرد فریاد زد ؛
« حالا هم عین سنگ اونجا واینسا ، یالا برو قهومو آماده کن ... »
باید خودش دست به کار می شد ...
اون جیمز روباه صفت ، چندین هفته بود که همینطور امروز و فردا کرده بود ...
و سرشو شیره مالیده بود ...
درست از روزی که فهمیده بود ، اون امگای معصوم نمای لعنتی حالا دیگه تو عمارت تهیونگ زندگی نمی کنه آروم و قرار نداشت ...
اگر قرار بود کاری کنه که اون کیم عوضی تا ابد دیگه رنگ خوشبختی رو نبینه ، الان وقتش بود ...
« خانوم ... ببخشید مجبور شدم بیام ...
آقای جیمز تماس گرفتن ...»
خدمتکار زن با بیچارگی تمام و با اضطراب خبر رو آورد
« چه عجب بعد چند هفته گم و گور شدن ، خودتو نشون دادی ...!»
کاملیا در حالی که تلاش می کرد ، کفشاشو با کفشای بیرون عوض کنه و هم زمان تلفن رو زیر چونش گرفته بود ، غرید
« درگیر کارای محموله جدید بودم ...
مثل تو وقت فکر کردن به امورات خاله زنکی رو ندارم ...»
جیمز که تو این چند ماه ، رسما از دست کاملیا به مرز جنون رسیده بود لب زد ...
« این بهونه هات به درد من نمی خوره ، و این آخرین فرصتته ...
YOU ARE READING
Atonement / تاوان
Romanceنام رمان : تاوان / Atonement (کامل شده ) کاپل : تهکوک ژانر : عاشقانه/ درام /کلاسیک ( ۱۹۴۵ - ۱۹۵۵ میلادی ) امگاورس / امپرگ ( اسمات ) یکی لابه لای تیره ترین روز ها ، چشم انداز قلب و ذهنش آینده ای روشنه ... یکی لابه لای آسوده ترین روز ها ، قلب و...