بالاخره اون چند روز از استرس مردم تا شنیدم که جواب آزمون اومده...گفته بودن همه توی سالن اجتماعات جمع بشن ...دستام می لرزید...با الینا و دوستامون رفتیم سمت سالن و منتظر نشستیم تا مدیر و معلما هم بیان تا نفرات و اعلام کنن...اون عوضی رو با نوچه هاش دیدم که از کنار ردیف صندلی هامون رد شد...چند ثانیه ایستاد ...یه لبخند تمسخر آمیز بهم زد و رفت...به روی خودم نیاوردم و با صدای میکروفون به خودم اومدم ...اول معاون مدرسه اومد تا قبل مراسم درمورد یه موضوعی صحبت کنه...اون جوری که من شنیدم مثل این که یکی از معلما به دلایلی از مدرسه رفته بود و مدرسه هم چون یه مدت از شروع سال تحصیلی گذشته بود نمی تونست نیروی جدید بیاره برای همین قرار بود چندتا از کلاسا رو باهم ادغام کنن.از شانس بد من کلاس اون عوضی قرار بود با کلاس ما یکی بشه...مگه بدتر از اینم میشه؟همینجوری رغبتی نداشتم ببینمش چه برسه بااینکه با هم تو یه کلاسم باشیم...ولی هرچی بود واسه من مهم نبود من الان فقط منتظر شنیدن اسامی بودم...بعدا هم میتونستم درمورد این موضوع حرص بخورم...بعداز تموم شدن صحبت های معاون ،مدیر رفت پشت بلندگو تا نفرات رو اعلام کنه...
-ما خیلی خوشحالیم که بازم مدرسه مون قبولی های زیادی داده و نکته جالب اینه که امسال رقابت ها خیلی نزدیک بوده...
ای بابا پس چرا اسما رو نمی خونه؟مردم از استرس ...دستام یخ کرده بود و دست الینا رو گرفته بودم و چشامو بسته بودم
-حالا قبل از اینکه ده نفر اول رو اعلام کنیم از 3 نفر برگزیده ی اول میخوایم که بیان روی صحنه تا ازشون تقدیر کنیم...
نفر اول که بالاترین رتبه رو در بین 5 مدرسه آورده ...خانم...
وایی داشتم میمردم...خداکنه من باشم.. -خانم...کلاری کالن
با شنیدن اسمم چشمام قد نعلبکی شد...باورم نمیشد ...الینا بلند شد و جیغ زد و منم بلند کرد ...منم بعد از چندثانیه تازه متوجه قضیه شدم و پریدم بغل الینا و جیغ زدم...وای خدا خییییلی ممنونم ...واقعا قبول شدم...اونم نفر اول...صدای تشویق بقیه باعث شد تا بغضم بگیره...دفه اولم نبود ولی این دفعه واسم خیلی ارزش داشت...از پشت بلندگو گفتن که برم بالا تا نفرای بعدی رو هم اعلام کنن...سریع رفتم سمت استیج...نمیدونم نفر بعدی کیه برامم مهم نبود. با یه لبخند گشاد وایسادم اون بالا...
-و حالا نفر دوم که مثل همیشه جز اولین نفرهاست...آقای مایکل کلیفورد...
اسمش به گوشم نخورده بودخب اینم این قسمت ببخشید که یکم دیر شد...راستی شما چی فکر می کنید؟به نظرتون مایکل کلیفورد کی میتونه باشه؟
ممنون از اینکه داستانمو میخونید و مرسی از نظرای قشنگتون و مرسی از رای هایی که میدید...
❤❤❤
YOU ARE READING
Forgive Me!❤
Fanfictionداستان زندگیه هر کسیو یه جوری نوشتن ...داستان زندگی منم اینجوری بوده که همیشه باید میرفتم...از پیش کسایی که دوسشون داشتم و هر بار این برام سخت تر میشد...