†-𝐏𝐚𝐫𝐭 𝟗

38 7 0
                                    

"پس چانجی پشت همه ی اینا بوده."

سارا بعد از شنیدن تمام حرف های تهیونگ درباره ی اطلاعات داخل گفت و پاش رو روی پاش انداخت.

"این چیزیه که توی دیسک بود هرچند مطمئنم چند نفر دیگه هم پشت اون عوضی هستن."

"چانجی رو بیار توی بازی."

سارا مطمئن گفت و یونگی به حرفش اخمی تحویلش داد. به نظر ایده ی خوبی نمیومد و سارا زیادی برای گفتنش اعتماد به نفس داشت.


"دوستت رو نزدیک نگه دار و دشمنت رو نزدیک تر، چانجی به یه منبع نیاز داره و رابط خوبی هم میتونه باشه پس چرا تو اون منبع نباشی و ساپورتش نکنی؟"

"از طرفی چانجی میتونه خیلی خطرناک باشه امکان داره برامون تهدید به حساب بیاد." یونگی گفت.

سارا موافقت کرد و حین بازی با دسته ای از موهای لختش ادامه داد:
« ولی اگه تهیونگ ساپورتش کنه و بهش تا حدی که میخواد جنس بده دلیلی نمیبینه ضربه بزنه. »

تهیونگ انگشت اشاره و میانیش رو روی شقیقه اش گذاشت و ماساژش داد... سارا خیلی از حرفش مطمئن بود و این پیشنهاد واقعا میتونست یکی از گزینه ها باشه. جفتشون توی فکر فرو رفتن که سارا مسئله رو باز کرد:

« تا وقتی بدونه تهیونگ پشتشه و میتونه تأمینش کنه باهامون همکاری میکنه؛ در غیر اینصورت نمیتونیم از این دیسک به جایی برسیم چون چانجی تنها راهیه که میتونه مارو به بالا دستی هاش برسونه. »

یونگی به تهیونگ نگاه کرد تا نظر اون رو هم بدونه و تهیونگ مسائل رو توی ذهنش بررسی کرد.

"اون همیشه میخواست از چند طرف حمایت بشه."

"منم جاش بودم همین کار رو میکردم، اون لعنتی داره روی یه طناب راه میره که هر لحظه امکان داره سقوط کنه، اما چی بهش جرئتِ ادامه دادن میده؟"

"دونستنِ اینکه یکی از هر طرف دستش رو میگیره و نجاتش میده."

"دقیقا."

چانجی نسبتا آدم مهمی بود. توی صنعت مواد مخدر واسطه و رابط خوبی بود. به راحتی میتونست قرار ملاقات برای چند نفر جور کنه و معامله های میلیاردی ببنده. مورد قبول بود و همه از نظر کاری بهش اعتماد داشتن. توی آمریکا، کره و چین یه حامی داشت و همه جوره ساپورت میشد. بزرگ ترین ترسش از دست دادن منابعش بود، منابعی که براش جنس میفرستادن و چانجی هم اونا رو با سودی زیادی به فروش میرسوند. اخیرا به ایتالیا اومده بود و اوضاعش توی این کشور خوب نیست. کسی ساپورتش نمیکنه و برای فروش به مشکل برخورده پس این شانس خوبی برای تهیونگ بود تا باهاش ارتباط برقرار کنه و حمایتش کنه تا به وسیله ی اون به شخصی که میخواد برسه.

"حالا چجوری پیداش کنیم؟"

یونگی پرسید و تهیونگ جواب داد:

« یکی رو میشناسم که میتونه بهش خبر بده من دنبالشم. »

𝐕𝐚𝐭𝐢𝐜𝐚𝐧 | 𝐕𝐤 (واتیکان)Onde histórias criam vida. Descubra agora