ⱣȺɌŦ ØNɆ 🌩

1.9K 143 23
                                    

اون لعنتی داشت راست راست جلوش راه میرفت در حالی که پولشو نداده بود!

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

اون لعنتی داشت راست راست جلوش راه میرفت در حالی که پولشو نداده بود!

با نگاهش دنبالش کرد که دید وارد دستشویی مدرسه شد،با اشاره به گروهش راهی که پسر رفته بود رو رفتن
دستاشو شسته بود و روبروی آینه داشت به خودش نگاه میکرد سون وونگ زودتر وارد عمل شد و از پشت پرتش کرد تو سنگ روشویی با پوزخند به پسر بهت زده نزدیک شد.

مینگی جیبای پسر رو خالی کرد و با پوزخند جعبه ی آدامس رو به هیونجین نشون داد.

چاقو رو از جیب جین آبیش در آورد و فرو کرد تو جعبه ی آدامس :برای این آشغالا پول داری ولی برای بدهیت نداری؟

_با..باشه ولم کنین تا زنگ بعد جورش میکنم.

با اشاره سرش ولش کردن و راهی سالن غذا خوری شدن.

باید هرجور شده پول اون لعنتیا رو میداد وگرنه معلوم نبود چه بلایی قراره سرش بیارن ، سمت کلاس رفت .

جاشوآ تنها دوستش بود و از شانس خوبش اون دورگه آمریکایی کره ای بود و به لطف خانواده پولدارش همیشه جیبش پر بود.
آره اون اولین و آخرین گزینش بود.

_جاش صبر کن پسر..کجا میری؟

از وقتی داستانو براش تعریف کرده بود میتونست هر لحظه بیشتر عصبانی شدن جاش رو از صورتش بفهمه
بدو بدو رفت دنبالش از پله های راهرو به سمت سالن غذاخوری رفتن و جلوی میز اون اکیپ که با بیخیالی لم دادن بودن وایستادن.

جاشوآ دسته پولی از جیبش درآورد و لاش رو باز کرد و چند تا اسکناس از توشون پرت کرد رو میز:همین بسه؟ یا بازم چشمات گرسنن؟

وقتی دید هیونجین بهش هیچ توجهی نمیکنه وبا خونسردی به روبروش نگاه میکنه خم شد و رو به هیونجین تک تک جمله ای که میخواست بگه رو با صدای آرومی ادا کرد:تو خیلی حقیری، خیلی ...

و سرمستانه از گفتن اون کلمات از میز اون بدبختا دور شد.

قطعا قرار نبود کار اون بچه مامانی پولدار همینجا تموم شه و بعد از مدرسه به حسابش میرسید.

فعلا قضیه ی دیگه ای بود که باید بهش رسیدگی میکرد اونم زن جدید باباش بود که امشب باید شام رو با اونا میخورد!هه عمرا امکانش نبود.

𝑴𝑬𝑵𝑻𝑨𝑳 𝑮𝑨𝑴𝑬 🌩🖤🍷𝑯𝒀𝑼𝑵𝑳𝑰𝑿Where stories live. Discover now