با شروع هفته ی اول امتحانات جو استرس زایی توی کلاسا و حتی دفتر مدیر و معلما پخش شده بود و بیشتر سال بالایی ها اهمیتی نمیدادن اما بیشتر سال اولیا واقعا براشون مهم بود و بیشتر برای فلیکسی که باید نمرات ریاضی نه تنها خودش بلکه هیونجینم بالا میبرد...این دیگه آخرش بود چرا باید وظیفه ی یه معلم رو روی دوشش میذاشتن با خوردن زنگ بیشتر بچه ها وسایلشونو جمع کردن و از در رفتن بیرون .
سونگ وون و مینگی از روی صندلیشون بلند شدن و با نیومدن هیونجین مشکوک برگشتن و عقب رو نگاه کردن که مینگی به حرف اومد:
هیون؟ نمیخوای بیای؟
-من که چند دقیقه دیگه بمونم تضمین نمیکنم که بالا نیارم.
فلیکس بلند شد و قبل ازینکه هیونجین بخواد بره دنبال اونا به حرف اومد:
-هیونجین جایی نمیاد باید باهم برای امتحان تمرین کنیم.
و از کلاس زد بیرون.
با رفتن هیونجین دنبال فلیکس و دست تکون دادنش تو هوا برای پسرا ، مینگی با بهت به صورت بیخیال سونگ وون نگا کرد:
-این الان مارو پیچوند رفت ؟؟ اصن همچین چیزی بینمون سابقه داشته؟ به نظرت اینا مشکوک نمیزنن؟؟
با رفتن سونگ وون و بالا انداختن شونه هاش به معنی »من از کجا بدونم؟»
اونم پشت سرش از کلاس خارج شد.
به محض وارد شدن به کتابخونه مثل همیشه حس خیلی خوبی بهش دست داد.
تماشا کردن اون همه کتاب مختلف و جور واجور همینجوریشم حالشو خوب میکرد .دوست داشت کتابای اینجارم مثل کتابخونه ی مدرسه ی قبلیش از دم بشینه بخونه.
همینجوری که غرق کتابا شده بود برگشت ببینه هیونجین میاد یا نه.
هیونجین با قدمایی که انگار دارن به زور میکشنش راه میرفت و این حسابی روی مخ فلیکس بود .
چند تا قدم رفته اشو به عقب برگشت و روبروش وایستاد:
-فکر نکن با این اداها میتونی از زیرش در بری.
+من که کاری نکردم.
-همین هیچ کاری نکردنت خیلی رو مخه! اصن نگا کن چجوری راه میری؟
STAI LEGGENDO
𝑴𝑬𝑵𝑻𝑨𝑳 𝑮𝑨𝑴𝑬 🌩🖤🍷𝑯𝒀𝑼𝑵𝑳𝑰𝑿
FanfictionCouple:Hyunlix Author:Sayeh" Ganres: School life ,smut🔞 لی فلیکس طی تصمیم مادرش برای ازدواج به سئول میاد و روز اول مدرسش با اکیپ هیونجین برخورد میکنه و مجبور میشه پیش خود هیونجین بشینه معلم ریاضی که میدونسته نمرات فلیکس خیلی خفنن شرط میزاره :تنها...