[ویدئویی که گذاشتمو با هدفون گوش بدید😶🌫️]
از وقتی وارد ویلایی که جشن داخلش برگزار میشد شده بود ، چشمای زیادی روش بودن و خوب میتونست اینو حس کنه و این حس بدی بهش میداد.
نگاهی به اطرافش انداخت میدونست خانواده ی خالش پول دارن ولی نه تا این حد!
جایی که جشن رو گرفته بودن ویلایی خارج از شهر بود ،محوطه بزرگی که دور تا دورش رو درختای بلند پوشیده بود.
ویلای دوبلکسی که پشتش به استخر پر آبی ختم میشد و نصف پولدارا اونجا پخش بودن .
دختراشون بجز دو تیکه پارچه تو تنشون چیز دیگه ای نبود !
فلیکس نگاهی به لباسای خودش و جیسونگ انداخت و یه لحظه حس خفگی بهش دست داد .
خواست بره از روی میز بزرگی که اون وسط بود نوشیدنی برداره که دید نصف پسرا دور هم لش شدن دارن دراگ میکشن!
لرزی به تنش افتاد و نوشیدنی رو فورا برداشت و برگشت پیش جیسونگ و نشست و یه ضرب تمام محتوای داخل گلس رو نوشید.
جیسونگ نگاه متعجبی به فلیکس انداخت:
-بهت نمیخوره ظرفیتت بالا باشه ها؟
+معلومه که بالا نیست!
و انگار که تازه متوجه محتویاتی که خورده شده صورتش جمع شد و چینی به بینیش داد :
-این چه زهری بود من خوردم ؟
+زهر ِ مار ،مجبور بودی آخه ؟بزار برم یه چیز شیرین برات بیارم .
و بعد از چند لحظه با دو تا لیوان برگشت .
فلیکس که هنوزم دهنش تلخ بود فورا یکی از لیوانارو گرفت و سر کشید .
-یااا اون برا خودم بود احمق این یکی برای تو بود!
و به دست دیگش اشاره کرد.
دنیا دور سرش میچرخید و چشماش تار میدید.
زبونش رو دور دهنش کشید، بلند خندید و به سمت استیج دنس رفت .
جیسونگ که دید کار از کار گذشته نشست تا از دور مواظبش باشه که با اومدن یکی از همکلاسی ها به طرفش برای یه لحظه فلیکس و مستیشو یادش رفت.
DU LIEST GERADE
𝑴𝑬𝑵𝑻𝑨𝑳 𝑮𝑨𝑴𝑬 🌩🖤🍷𝑯𝒀𝑼𝑵𝑳𝑰𝑿
FanfictionCouple:Hyunlix Author:Sayeh" Ganres: School life ,smut🔞 لی فلیکس طی تصمیم مادرش برای ازدواج به سئول میاد و روز اول مدرسش با اکیپ هیونجین برخورد میکنه و مجبور میشه پیش خود هیونجین بشینه معلم ریاضی که میدونسته نمرات فلیکس خیلی خفنن شرط میزاره :تنها...