part 7💫

32 6 33
                                    

Lee Dong Min:

+واییی ...

نیم نگاهی به جونگ کوک و چانیول انداخت باز انگار جونگ کوک یه چیزیو فراموش کرده ، خواست به طرفشون بره که ..

& چیزه ببخشید

تکیه شو از نرده چوبی پله ها گرفت و انگشت اشارشو به طرف خودش گرفت و گفت

_با منی

&ب..بله ... آقای کیم گفتن بهتون بگم آسمون امروز خیلی صافه بدون هیچ ابری

اخم کرد و پرسید
_آقای کیم الان کجان

& با دستیارشون در حیاط پشتی حضوردارن

_اوکی میتونی بری

بعد رفتن خدمتکار با جونگ کوک به طرف سالن اصلی
رفتن که وسط راه به جونگ کوک گفت میره حیاط پشتی پیش نگهبانا و اون راه رو برگشت

به طرف در اصلی عمارت رفت و وارد حیاط شد حیاط رو دور زد و به طرف پارکینگ رفت در پشتی کنار پارکینگ رو باز کرد و وارد حیاط پشتی شد از نظر خودش اینجا بیشتر شبیه یه باغ بود تا یه حیاط
شاخه درخت رو کنار زد و به طرف

مرسدس مشکی که گوشه حیاط پارک بود رفت که دستی روی شونش قرار گرفت

سریع دست کسی که روی شونش بود رو گرفت و پیچوند اسلحه هشو در آورد و گذاشت روی شقیقه فرد مقابلش

>یااا آروم باش پسر منم

با شناختن فرد مقابلش دستشو ول کرد و یکم ازش فاصله گرفت

جونگ سوک به خودش پیچید و دستشو تند تند تکون میداد تا یکم از دردش کم بشه

>دستمو شکستی پسر چته ... اصلان میدونی دست چقدر گرونه شده هاا

_ ببخشید من مثل تو توی کار خرید و فروش اعضای بدن نیستم که بدونم

جونگ سوک انگار نه انگار چند دقیقه پیش بخاطر درد دستش داشت اشکش در میومد قهقهه بلند زد و گفت

>وای پسر تو چقدر با نمکی

اون وو با بیتفاوتی چشماشو چرخوند

_رئیست کجاست

-اینجام

برگشت و به پشت سرش نگاه کرد و به تهیونگ که با چشمای به خون نشسته بهش نگاه می‌کرد رو به رو شد
دروغ چرا ترسید ...خیلی هم ترسید

-شما احمقا چه غلطی کردین

_منظورتون چی...
با مشتی که تو دهنش خورد حرفشو فراموش کرد

-شما احمقا توی پایگاه گرین اسنیک چه غلطی میکردین

اون وو دستشو روی لبش کشید که گرمی خون رو توی دهنش حس کرد

_آقای کیم ما...

تهیونگ یقه اون وو رو گرفت

-فکردین با این کارتون چه گندی زدین

VKOOK/ ParfumNơi câu chuyện tồn tại. Hãy khám phá bây giờ