part 11💫

17 5 21
                                    

+شاید

تهیونگ اخم کرد و گفت

-شاید؟؟

+خوب اره معلومه که میخوام جلوی دوست پسر فیکم خوب دیده بشم شاید تونستم مخشو بزنم

-دوست پسر فیکت میدونه که من به فاکت دادم

جونگ کوک با یادآوری شدن اون شب گونه هاش سرخ شدن

+خ..خودتم گفتی اون یه اشتباه بود پس حتما سهون شی درک میکنه

-اون شب...

با اومدن فردی حرفش نا تموم موند

{هی چطوری عوضی

جونگ کوک شوکه به دختر قد بلند و خوش اندامی که موهای مشکی بلندش تا زیر کمرش بود خیره شد

-هنوزم عوض نشدی هواسا یکم با ادب باش

دختری که تازه فهمیده بود اسمش هواساس به من نگاه کرد و گفت

{هی من تورو یه جای دیدم ...تو .. تو برادر اون گربه پیر اگوست نیستی ؟؟

+آره ، شما برادر منو میشناسین

دختر خنده بلندی کرد و گفت
{ مگه میشه نشناسم همه میشناسنش

دختر لبخندی زد و به طرف تهیدنگ برگشت وگفت

{ پس این همونه

تهیونگ اخم کرد و سر تکون داد

هواسا یهو دستشو دور گردنم انداخت و بغلم کرد

آروم جوری که فقط خودم و خودش بشنویم گفت

{ خوشحالم که یکی بالاخره تونست مخ این ببر وحشی رو بزنه

و سریع ولم کرد و رو به تهیونگ گفت

{چیشد که بعد این همه سال تصمیم گرفتی به مهمونی هفتگی مافیا یه سر بزنی

-همین جوری

هواسا یکی از ابرو هاشو داد بالا و گفت
-که همین جوری ...باشه

یهو بازومو گرفت و گفت

-منو این بانی کوچولو میریم یه دوری بزنیم

تهیونگ مخالفت کرد ولی هواسا بدون اینکه بهش توجه کنه منو با خودش برد

**********

آن هه جین (هواسا)

Oops! This image does not follow our content guidelines. To continue publishing, please remove it or upload a different image.

آن هه جین (هواسا)

VKOOK/ ParfumWhere stories live. Discover now