+ببخشید؟؟
-اون لی احمق بهت نگفت
+چیو
-فکر کن اگه اگوست بفهمه چه بلای سر اون دوتا میاد ..
هوم پارک شاید چون یکی از وارث های خاندان پارکه جونشو نگیرن اما اون لی ...-جسدشم نمیتونی ببینی یا شایدم اگوست دلش به رحم بیاد و بدن تیکه تیکه شدش رو بهت نشون بده
+ من نمیدونم درباره چی داری حر...
-خودتو به اون راه نزن جئون تو دقیقا فهمیدی من درباره چی حرف میزنم
-پس اگه نمیخوای همچین اتفاقی بیفته بیشتر از این کشش نده
تهیونگ بازو جونگ کوک رو ول کرد و گفت
-پاین منتظرم
با شوک به رفتن تهیونگ خیره شد ..
اون چی میدونه ...**********
+داریم کجا میریم ؟؟تهیونگ بدون اینکه بهش نگاه کنه فرمون رو چرخوند و پیچید تو کوچه
+هی با تو ام کیم ته....
قبل از اینکه حرفش کامل بشه تهیونگ زد رو ترمز و گفت
+پیاده شو
با شوک به تهیونگی که بدون توجه بهش از ماشین پیاده شد گفت
+ یااااا وایسااا
سریع از ماشین اومد بیرون و دنبالش رفت وارد یه خونه باغ شدن
+هی با تو ام اینجا کجاست
بازم جوابی نگرفت نفسشو با حرص داد بیرون
هرچی نزدیکتر میشودیم صدای موسیقی و نور بیشتر میشد
اینجا...
اینجا یه مهمونی کلاسیکه
نه اینجا یه مهمونی عادی نیست یه مهمونیه محرمانه مافیاس ...زن و مرد های زیادی در حال درینک زدن و رقصیدن بود
بادیگارد های مخصوصشون با فاصله ازشون وایساده بودنیه طرف میزی که از قبل انگار واسشون رزرو شده بود رفتن
همین طور که داشت اونجا رو آنالیز میکرد-بازومو بگیر
با حرفی که تهیونگ زد گونه هاش سرخ شد اما قرار نبود همچین کاری بکنه
+نمیخوام
تهیونگ با اخم به طرفش برگشت گفت
-لجبازی مسخرتو بزار کنار اینجا جاش نیست
اخم کرد و گفت
+ نمیخوام میخوای چیکار کنی
نمیتونی منو مجبور کنیتهیونگ نفسشو با حرص داد بیرون و نگاهش رو تو جمعیت چرخود
انگار چیزی رو دید که اصلا با دیدنش خوشحال نشد
یهو تهیونگ دستشو دور کمرم پیچید و منو به خودش چسپوند
سرشو برد کنار گوشم و گفت-جرعت داری جلو اون پسم بزن تا ببینی چی میشه
منظورشو نمیفهمید داره درباره چی حرف میزنه
▪︎او جونگ کوک شی
تهیونگ دستش هنوز دور کمرش بود
و با نگاه سردی به سهون انداختو دست دیگشو به طرف ویسکی رو میز برد
و مزش کرد نگاهشو از تهیونگ گرفت و به سهون داد+سهون شی خوشحالم که دوباره میبینمت
▪︎منم همین طور ،
از آخرین باری که همو دیدیم مدت زیادی میگذره فکر نمیکردم دوباره اینجا ببینمت
در جواب به سهون لبخندی زدو سعی کرد به دست تهیونگ که دور کمرش بود بی تفاوت باشه
بعد این که سهون رفت به طرف تهیونگ برگشت و گفت
+چرا بهم نگفتی قرار بیایم اینجا سر وضع منو ببین
تهیونگ ویسکی شو سر کشید و با پوزخند گفت
-چیه نکنه ناراحتی چرا جلوی دوست پسر قلابیت خوب دیده نشدی
نه همچین چیزی نبود
بخاطر این ناراحت بود چون
وادفاک اون با یه هودی یاسی رنگ و یه شلوار بگ مشکی اومده توی یه مهمونی که همه کت شلوار پوشنو پیش اونا یه بچه بیشتر نبود و احساس معذب بودن میکرد
اما تهیونگ جوری دیگه ای برداشت کرد بود پس چرا از این موقعیت به نفع خودش استفاده نکنه
**************************
YOU ARE READING
VKOOK/ Parfum
Action(In the name of the rainbow god🌈🖤) > Genre :drama,Smat, comedy #Vkook #chanbaek #Min Seok