part 30

648 72 3
                                    

(خوب تو این دو پارت قراره فلش بک داشته باشیم که ببینیم درگذشته چه اتفاقی افتاده.)
Cheannie Flash back:
جنی آلفای قدرتمند و نترس و شجاع و یک زن نمونه از خوانواده کیم هست، دختری که کل امگاها سعی دارن به دستش بیارن ولی نمیدونن جنی فقط یه امگا رو دوست داره اونم دختر بزرگ خوانواده جئون ها، جئون چه یونگ ملقب به جئون رز، البته مشکل بزرگی اینجه وجود داره خوانواده کیم ها و جئون ها باهم دشمن خونی بزرگ هستن جوری که این دعوای بزرگ از سالیانه سالهاست ادامه داره ولی کسی نمیدونست قراره دو دختر که یکیشون کیم هست و یکیشون جئون عاشق هم میشن ولی آیا قرار بود اونا تا ابد پیشم هم بمونن؟ خوانواده هردوطرف بعد از فهمیدن این مسئله هردوشون به دختراشون بدجوری عصبانی میشن و بعد از کلی بدبختی اون دوتا دختر خوانواده هاشون رو بلاخره راضی میکنن و اجازه میدن جنی و دز باهمدیگر باشن، جنی و رز زوج خوشبختی بودن جنی رز رو هردقیقه ستایش میکرد و نمیزاشت ازش یک ثانیه هم دور یاشه هیچوقت براش از یه گل کمتر نگفته بود و جنی هرروز بیشتر از دیروز عاشق رز میشد و دز هم عین جنی بود، ولی مشکل اینجا بود جنی یه کار مخفی داشت اون برای یه سازمان جاسوسی کار میکرد هیچکس ایم رو نمیدونست حتی رز و خوانوادش هم نمیدونستن!کسی از وجود این سازمان خبر نداشت و نمیدونست اون سازمان کلی جاسوس داره و هرروز آدم میکشن آره جنی خودشم یه چندبار آدم کشته بود و جنی از همه جاسوسا زرنگتر و حرفه ای تر بود یکی جنی بود و یکی هم دوست قدیمیش و البته دست یارش یعنی چوی سان بود! اون دوتا حرفه ای ترین جاسوسای اون سازمان بودن وای نمیدونست رقیب اون سازمان رئیسش جئون بل یعنی خواهر رز هست! چون هیچوقت خودش رو نشون نداده بود و هیچکس نمیتونست حدس بزنه جئون بل بزرگترین دشمن جنی و سان هست، البته بل دختر کینه شتری هست و بعد از اینکه فهمید رز و جنی باهمدیگه هستم دیوونه شد و البته از یه جایی براش خوب بود میتونست از راه رز راه راحتی رو پیدا کنه که جنی رو نابود کنه، ولی تازگیا جنی مجبور بود بخاطر دوست دخترش زود برگرده به خونه و دیگه ماموریت زیادی قبول نکنه و میخواست از این کار دیگه دست برداره ولی بخاطر بعضی از مسائلی نمیتونست، به هرحال وقتی جنی اولین بار بل رو دید نتونست ازش انرژی خوبی بگیره به نظر اون دختر خیلی یه جوری بود و اصلا ازش خوشش نمیومد و به رز هم میگفت از خواهرش دور بمونه ولی رز گوش نمی‌داد و می‌گفت اون چه بخواد چه نخواد بل و رز خواهر هم هستن و این عادیه که هم رو ببینین چون رز همونطوری که جنی رو دوست داشت رز رو هم دوست داشت، ماه ها میگذشت ولی جنی بعضی کارهای بل رو میدید و سعی می‌کرد رز رو بیدار کنه که دیگه نزدیگ بل نشه ولی رز گوش نمی‌داد حتی کارشون به دعوا هم می‌کشید ولی جنی در آخر کوتاه میومد مجبور بود کوتاه بیاد چون نمیخواست رز رو از دست بده در اواخر رابطشون زیادی خوب نبود هی دعوا میکردن یا جنی از خونه بیرون می‌رفت یا رز، اما یه روز دعوا وحشتناکی کردن که جنی از حرصش از خونه بیرون اومد و به یه بار رفت تصمیم گرفته بود اینقدر بخوره که امشب تو حال خودش نباشه و درباره اون دعوا لعنتی فکر نکنه ولی هیچوقت فکرش رو نمیکرد بل اون رو تعقیب میکنه! همینطوری که داشت از نوشیدنیش لذت می‌برد با دیدن دختر آشنایی سرش رو برگردوند و بل رو دید.
بل: کیم جنی، انتظار نداشتم اینجا ببینمت.
جنی لیوان رو زمین گزاشت و گفت: تو یه شیطان، همش بخاطر توعه.
بل:چی همش بخاطر منه؟
جنی دستش رو مشت کرد و گفت: همه دعوایی که بار رز میکنیم تقصیر توعه لعنتی.
بل نزدیک جنی شد و سعی کرد تحریکش کنه ولی‌نمیدونست جنی راز مهم اون رو میدونه، جنی میدونست بل رئیس همون سازمانی که باهاشون مشکل دارن هست ولی بازم به روی خودش می‌آورد و بهش گفت بره ولی بل دست برنمی‌داشت تا اینکه جنی اونقدر مست شده بود بل رو رز میدید، بل نزدیک جنی شد و اون رو سوار ماشینش کرد و اون رو به یه هتل نزدیک برد و وقتی وارد اتاق شدن جنی رو به تخت هل داد و روش خیمه زد و رایحش رو آزاد کرد تا جنی رو تحریک کنه و موفقم شده بود، اون شب جنی از خود بیخود شده و فکر می‌کرد با رز خوابیده نگو که با بل خوابیده بود، بل صبح زود از خواب پاشده بود با اومدن دختر دیگه ای به جای خودش از هتل بیرون اومد و به خواهرش از طریق گوشی جنی لوکیشن هتل رو فرستاده بود و با لبخند از هتل دور شد، رز بیچاره که شب تا صبح با جنی تماس میگرفت ولی جوابی نمیگرفت تا اینکه با اومدن لوکشینی زود پاشد و به هتل رفت و با دیدن جتی که توی تخت لخته و یه امگای دیگه تو بغلش بغض راهش رو گرفت و زود از اونجا رفت و به خونه مشترکش به جنی اومد بعد از جمع کردن وسایل هاش به خونه خودش رفت، جنی بعد از اینکه فهمید بل باهاش چیکار کرده هرروز پیش رز می‌رفت تا توضیح بده ولی رز گوش نمی‌داد تا اینکه رز عصبانی شد و به نگهبان ها گفت جنی رو به داخل راه ندن، جنی هرروز تو روز های بارون از صبح تا شب جلوی در میموند تا شاید نظر رزی عوض شه ولی نشد و این وضعیت تا ۱۰ ماه دیگه ادامه داشت و تو این ۱۰ ماه جنی ۲۴ جلوی در خونه جئون ها بود ولی در آخر با فهمیدن اینکه راه حلی نیست پاشد که بره ولی با باز شدن در عمارت جئون ها و خروج شدن بل با کلی بادیگارد از عمارت تعجب کرد ولی از فرصت زود استفاده کرد ک به داخل رفت، بعد از اینکه به اتاق رزی رفت و با دیدن رزی در رو قفل کرد.
رز: تو اینجا چه غلطی میکنی؟ گمشو بیروننن.
جنی به سمت رز اومد و دستش رو جلوی دهنش گزاشت سعی کرد آرومش کنه ولی رز جیغ میزد تا اینکه رز خودش رو از جنی جدا کرد.
رز: داری چیکار میکنی هرزه.
جنی: رز اروم باش این منم جنی.
رز: میدونم جنی هستی، گمشو.
جنی" رز قسم میخورم جوری که فکر میکنی نیسا.
رز" یعنی میگی من اشتباه دیدم؟ خودت با چشمای خودم اون امگا تو بغل بوددد لعنتی ازت متنفرممممم گمشووو نمیدونستم با یه خیانتکار هم خونه هستم قبل از اون با کیا بودی؟ یا وقتایی که از خونخ خارج میشدی میرفتی پیش اون هرزه ها؟
جنی:رز چی میگی
رز به جنی سیلی زد و گفت: گمشو نمیخوام ببینمت و از الان میگم که رابطه ما تموم شده کیم جنی، برو پیش هرزه هات دیگه نمیخوام ببینمت.
جنی"رز قشنگم چی میگی؟
رز: من رو به اون لقب دیگه صدا نکن گمشوووو.
جنی: رز خواهش میکنم یه بار...
رز: من به حرف خیانتکار عوضی مثل تو گوش نمیکنم گمشو.
جنی گریش گرفت و گفت: رز...
رز: برو بیروننننننننن کیم جنی، دیگه نمیخوام هیچوقت صورت نحست رو ببینم گمشو.
"نحس" کلمه ای بود که تو آینده قرار بود جنی هم بدون هیچ ترسی این کلمه رو به صورت رز بکوبه و کوبید، اون روز رز اجازه حرف زدن به جنی نداد و اون رو از عمارت بیرون کرد ساعت دیر وقت بود جنی بعد از اینکه به خودش اومد از زمین پاشد و تا خواست از در عمارت جئون ها فاصله بگیره بل رو دید که به خونه اومد ولی نمیدونست که بل تو این ۱۰ ماهی که جنی پیش برادر و خوانوادش نیود چه بلایی سرش آورده مخصوصا سر برادرش حاملش!
Vote and comment ♥️

☆Unwanted marriage☆(complete)Tempat cerita menjadi hidup. Temukan sekarang