part 25

205 56 56
                                    

سلام، اولین باره این بالا حرف میزنم، نه پایین هم میام نترسید 😁

پارت 25 تقدیم به نگاه گرمتون... ❤

احتمالا همتون میدونید پارت قبلی شرط داشت و شرطش نرسیده، با این حال من آپ کردم چون میدونستم منتظرش هستید و خب دو هفته فاصله زیاد بود.

این پارت هم شرط داره، بیاید برسونیمش باشه؟ که من هفته دیگه با خیال راحت براتون اپ کنم، دیگه هم منو این بالا نیبینید 😂

شرط رو پایین میذارم و بوس به نگاه صورتی همتون 💗

***

اولین باری که یک سقوط رو تجربه کرده بود، بکهیون رو پایین تر از خودش، پایین تر از ابر ها دیده بود. هوا روشن و آفتابی بود، مطبوع بود و بادی نمی وزید.

ابرهای سفید و کم تراکم تمام آسمان رو پر کرده بودند و هیچکس جز سهون و بکهیون اونجا نبود. آسمان خصوصی سهون بود و سهونی که یاد گرفته بود پرواز کنه، به سرعت بال بزنه و سرعتش رو دست بال های بزرگش بپساره، حالا یاد گرفته بود که سقوط بکنه؛ سقوط کنه و بعد خودش رو بالا بکشه.

و حالا سومین باری بود که میخواست تجربه اش کنه و بکهیون باز هم پایین تر ایستاده بود، بال های سیاه رنگ و بزرگش از بین ابرها سایه انداخته بود و سهون مطمئن بود که قرار نیست اتفاقی براش بیفته.

قرار نیست سقوطش به چیز بدی منجر بشه، چون بکهیون اونجا بود که بگیرتش و اگر نتونست خودش رو کنترل کنه، بکهیون بود که بغلش کنه و نذاره حتی ابرهای نرم، آسیبی به بدنش بزنند.

با صدای بلند تا سه شمرد و در آخر، بعد از گفتن شماره سه، اسم هیونگش رو با صدای بلند و هیجان زده ای گفت و بال هاش رو بست. ناگهانی زیر بدنش خالی شد و سهون به سرعت به سمت زمین سقوط کرد.

چشم هاش رو بست و سعی کرد خنکی و قطرات اب رو که به خاطر ابر ها روی پوستش می نشست رو حس کنه.

شکافته شدن ابر ها رو حس کنه...

نزدیک تر شدنش رو به هیونگش حس کنه...

و وقتی اسم خودش رو شنید، چشم هاش رو باز کرد و همونطور که هیونگش بهش گفته بود، بال‌هاش رو آروم باز کرد تا فشار هوا بال هاش رو نشکنه و همینطور آرام سرعت سقوط کردنش رو کم کرد و در آخر کمی بالا تر از جایی که هیونگ ایستاده بود، خودش رو نگهداشت.

قلبش ضربان داشت. یک ضربان نرم که سهون حس میکرد باید به سفیدی و نرمی ابر ها باشه. لذت بخش بود و سهون تمایل داشت تا دوباره تجربه اش بکنه.

حس رهایی...

آزادی...

سقوط...

و مطمئن بودن راجب به حضور کسی که قرار هست بگیرتش و نذاره آسیبی بهش برسه.

The Last Red WingWhere stories live. Discover now