part35:The First day of teaching

156 21 10
                                    


اولین روز تدریس
سر میز نشسته بودم و به سال اولیایی که استرس داشتن واسه انتخاب گروه نگاه میکردم و کلی خاطره واسم زنده میشد .
بلک _ هر اسمی خونده شد میاد و روی این صندلی میشینه .کلاه رو سرش قرار میگیره و گروهش مشخص میشه .
شروع میکنیم با خانوم ... انابلا بونز .
دختر ریز جسه ای جلو میاد و روی صندلی میشینه .
کلاه _ هوم ... تو خیلی باهوشی ... با استعدادم هستی . بذار ببینم ... ریونکلاو .
صدای تشویقا بلند شد .نفس عمیقی میکشم و کمی از شربت جلومو‌ میخورم .
به صندلی خالی کنارم نگاه میکنم .
+ پروفسور چرا استاد معجون سازی نیومده ؟ اسنیپم نگاه صندلی خالی می‌کنه و سر تکون میده .
_ سفر سختی داشته اعلام کرده که نمیتونه شرکت کنه .هومی میکنم و باز نگاه صندلی میکنم .
بلک _ اِد مارشال . پسر که رو صندلی میشینه کلاه رو سرش قرار نگرفته اعلام می‌کنه .
_ اسلیترین . نظرم بهش جلب میشه .با دیدن ظاهرش لبخندی رو لبم میشینه . هیچی نشده دلم براش تنگ شده بود و حالا دلم میخواست هرچه سریع تر مراسم تموم بشه تا قبل از خوابیدنش بهش زنگ بزنم .
امروز روز اولش بود و حتما سخت بهش گذشته بود .
مکگوناگال _ امسال اسلیترین بیشترین عضو رو داشته پاتر .. امیدوارم آمادگی داشته باشی .با چشمای گرد نگاهش میکنم که اجازه حرف زدن بهم نمیده و شروع می‌کنه به سخنرانی .‌
ور ور ور ور و پروفسور مسئول اسلیترین جناب هری پاتر هستن . صدای تشویق که بلند شد مجبوری لبخند زدم و سر تکون دادم .
وقتی مراسم تموم شد سریع بلند شدم و پشت صندلی مک گوناگال وایسادم .
+ باید حرف بزنیم .
_ می‌زنیم ولی نه حالا پاتر .
+ پروفسور .
_ می‌زنیم هری . لبمو میگزم و نفس عمیق میکشم .
+ پس من مرخص میشم سفر خسته کننده ای داشتم .
_ درو تخته خوب با هم جور شدید .
+ بله ؟
_ هیچی میگم برو یکم استراحت کن تا برای فردا اماده باشی .چشم غره ای از پشت بهش میرم و راهمو به سمت در کج میکنم .دفتری که برای من بود طبقه دوم بود و خود کلاس تو طبقه اول بود .
هنوز هیچ کدوم از وسایلو جا به جا نکرده بودم و حوصلشم نداشتم فقط میخواستم با دراکو حرف بزنم ولی با دیدن ساعت پشیمون شدم .
آنقدر طولش داده بودن که ساعت از 12 رد شده بود .اون حتما الان خواب بود . کسل در دومو باز میکنم و گوشیو رو تخت ول میکنم .
چه زندگی آیه آخه . فردا صبح حتما بهش زنگ میزنم با یاد آوری این که هیچی نشده از فردا کلاسا شروع میشدن بیشتر بادم می‌خوابه .
رو مبل 3 نفره چرم مشکی میشینم و از پنجره ماهو نگاه میکنم .
+ ولی چشمای پسر من قشنگ تره ..
..
به دلیل بیدار شدن زود هنگام واسه تماس با دراکو حالا خوابم‌ میومد ولی زودتر از بچه ها سر کلاس بودم و تکیه زده به صندلی منتظر بودم تشریف شریفشونو بیارن .
این دومین کلاسشون میشد اولیش معجون سازی بود .در باز میشه و اولین نفر پسری که دیشب نظرمو جلب کرده بود داخل میشه .
+ باید وایسی آخر از همه بیای داخل خون کثیف . ابروهامو میدم بالا و نگاهش میکنم که با دیدن من تو سکوت رو میز اول میشینه و نگاهم می‌کنه ‌. بقیه هم داخل میشن و میشینن سر جاهاشون و آخرین نفر دختر مو فرفری داخل میشه .
+ کس دیگه ای هم هست که پدر و مادرش ماگل باشن ؟ هیچکس ؟ تایید کردن پس ینی اون دختر الان بینشون تنها بود .خجالت زده سرشو پایین میگیره و با ناخونش ور میره .
+ اسمت چیه ؟
_ رز اسمیت.
+ خیله خب.نگاه پسر کردم که لبخند داشت .
+ اد بگو ببینم اگه ریشه آسیاب شده گل سوسن رو به محلول دم کرده گیاه افسنتین اضافه کنیم چی به دست میاد ؟
_ نمیدونم آقا .
+ اگه پادزهر بیزروا نیاز داشته باشیم از کجا تهیش کنیم ؟
_ یادم نیست آقا ‌
+ خب پس اینو بگو گیاه تاج الملوک با زهر گرگ چه فرقی داره ؟
_ نمی‌دونم آقا چه انتظاری دارید من تازه مواجه میشم .
+ آها . چه حیف .مشخصه که اصیل بودن همه چیز نیست . بلند میشم و سمتش میرم .یه صندلی خالی برمیدارم و جلوی میزش میذارم . نگاه رز میکنم که دستشو بالا گرفته بود برای جواب دادن به سئوالم .
+ مارشال محض اطلاع باید بگم گل سوسن و گیاه افسنتین با هم یه معجون خواب آور قوی میشن به اسم شربت ؟ نگاه رز میکنم که جواب بده .
رز _ شربت زندگی فلاکت بار پروفسور .
+ درسته . بیزروا هم سنگیه که از معده بز بیرون میاد و کاراییش چیه ؟ باز نگاه رز میکنم .
_ آدم رو از اکثر زهر ها نجات میده پروفسور .
+ دقیقا و آخریش .... رز اینو کامل بگو .
_ تاج الملوک و زهر گرگ هر دو یکی هستند که اسم سومی به نام گل آلاله هم دارن . همون طور که خیره به ادی بودم که اخماش تو هم بود همه رو مخاطب قرار میدم .
+خب .. پس چرا اینا رو یادداشت نمیکنید ؟ مطمئنم پروفسور اینا رو بهتون گفته بوده .یهو همه به جنب و جوش افتادن و شروع کردن به نوشتن . از رو صندلی بلند میشم و برمی‌گردم پشت میزم .
+ و اسلیترین ...همشون آروم گرفتن تا ببینن من چی میگم .
+ توجه داشته باشید که به دلیل گستاخی و حاضر جواب بودن هم گروهی عزیزتون 5 امتیاز رو از دست دادید و .... اگه هم همه بشه میشه 10 امتیاز .
با این حرفم اونایی که دهن باز کرده بودن دهنای مبارکو بستن و باز شروع کردن به نوشتن .
+ خیله خب حالا میرسیم سر درس خودمون . تو این کار تلفظ کلمات خیلی مهمه چون تو کاراییش هم تاثیر می‌ذاره .
طلسم به هر نوع وردی گفته میشه .حالا همین به 4 شاخه تبدیل میشه .
سمت تخته میرم و گچ سفیدی برمیدارم شروع میکنم به نوشتن . اول طلسم و بعد 4 تا شاخه جدا .
+ اولیش چارم ( charm ) ینی طلسم‌هایی که رفتارو  تغییر میدن اما تغییری توی ماهیت ایجاد نمیکنن. بذارید مثال بزنم .مثلاً من این جامو وادار میکنم روی این میز برقصه .
من رفتارشو‌تغییر دادم ولی ماهیت اون هنوز یه جامه . درسته ؟ تایید کردن .
+ دومیش جینکسه (jinx) ینی طلسم‌هایی که مفهوم و سهمی جزئی از جادوی سیاه توی خودشون دارن اما بیشتر باعث سرگرمی میشن و آسیبی به فرد نمیزنن. مثلا ریکتو سمپرا که باعث میشه اون فرد بخنده .
حالا میرسیم به سومی .قبل گفتن چیزی رز دستشو بالا برد .
_ میشه اینو من بگم ؟ سرمو تکون میدم و منتظر میشم بگه تا بنویسم .
رز _ بعدی اسمش هکسه (Hex) این طلسم ها مثل جینکس ها فقط کمی از جادوی سیاه دارن و باعث آسیب نمیشن اما کمی از اونا سیاه‌تر هستن.
+ درسته میتونی مثال بزنی ؟
_ بله مثل پتریفیکس توتالیس (petrificus totalus  )که موجب خشک و بی‌حرکت شدن فرد میشه.
+ کاملا درسته .
اد _ پس بذارید اخریشم من بگم .
+ مطمئنم تو این توانایی خاصی داری . بگو .
_ آخریش نفرینه (curse) اینا طلسم‌هایی هستن که کاملاً جزو جادوی سیاه حساب میشن و اثر مضر و آسیب‌رسان دارن
+ مثال ؟
_ میتونم بگم ؟
+ قشنگ نیست که این تو ذهنته. کاملا از سرت بیرونش کن و حتی فکر استفاده ازشو نکن ‌ حتی اونو برای سرگرمی توی ذهنت تکرار نکن چون عوارض مخرب داره .
_ متوجه شدم پروفسور ..
+ چیزی که تو ذهن اد میگذره سیاه‌ترین طلسمیه که فردو در جا میکشه. توی جنگ بزرگ به کار رفته شد و اون آخرین باری بود که کسی اونو به زبون آورد .
شماها نباید سمت این چیزا برید بچه ها .میفهمید ؟ همه تایید کردن .
+ خیله خب امروز تا اینجا کافیه . جلسه بعد درباره این که چرا این طلسم ها بی که نباید اسمشونو ببریم خطرناک هستن صحبت میکنیم .
دست پسری بلند میشه .
+ بپرس .
_ استاد حتی بردن اسمشون باعث میشه ما بریم آزکابان ؟
+ درمورد اینم جلسه بعد صحبت میکنیم فعلا برید تا از کلاس بعدی جا نمونید . درضمن ، اد و رز بمونن بقیه میتونن برن .ولی اگه سئوالی دارید پشت در بمونید تا بیام و جواب بدم . وقتی کلاس خالی میشه پشت میز میرم و کتابو می‌بندم .
+ شما دوتا هم‌گروهی میشید .طبق انتظارم اد مخالفت کرد ولی رز چیزی نگفت .
+ تو مخالفتی نداری رز ؟
اد _ اون حقی ندارم چون یه خون کثیفه .
+ چرا اد حق داره ‌ .هر آدمی با هر اصل و نسبی تو کلاس من حق داره و بهتره اینو یادت بمونه مرد جوان .
نه فقط تو کلاس من بلکه تو تمامی جاهای دیگم حق داره چه جادوگر چه ماگل . توی کلاس ماگل شناسی یاد میگیرید که پزشکی اونا پیشرفته تره .
درسته ما با جادو میتونیم زخم ها و درمان کنیم یا استخون هارو درست کنیم ولی مریضی به اسم سرطان رو نمی‌تونیم درمان کنیم .
با سر به رز اشاره میکنم .
+ اما اونا میتونن . این مریضی بسیار بسیار خطرناکه و جون آدم هارو میگیره . اگه به این مرض مبتلا بشی جز ماگل ها کسی دیگه نمیتونه بهت کمک کنه ‌.
تو همون کلاس با وسیله هوایی که ساختن آشنا میشی و خیلی از وسیله ها کاربردی هستن .
متوجه هستی چی میگم ؟ سرشو تکون داد و نگاه رز کرد .
+ به چشم دیدم کسی که از خون اصیل بود نتونست برای بقای بقیه کاری بکنه ولی کسی که اصیل نبود با جون و دل برای کمک پیش قدم شده و حتی جون خودشو از دست داده.
هیچکس یه رهبر بی عرضه و خودخواه نمی‌خواد .برای بقیه انسانیت مهمه و این تو یادشون میمونه . تو چشمام نگاه می‌کنه و لبخند میزنه ‌.
_ میفهمم .
+ پس هم‌گروهی میشید . شماها میتونید بهترین تیمی باشید که من تا به حال دیدم و آینده روشنی داشته باشید .سرشونو تکون دادن و از کلاس خارج شدن ‌. با نفس عمیقی از کلاس خارج میشم و سمت سر سرا میرم ‌.
دیگه وقت ناهار بود و دلم میخواست پیش بچه ها وقت بگذرونم احتمالا خیلی حرف داشته باشیم با هم . گوشیمو در میارم و نگاه صفحش میکنم .
عکس خودمو دراکو بود مال زمانی که با هم رفته بودیم بیرون و بعد از آب بازی خسته نشسته بودیم تا خشک بشیم . انگشت شستمو روی عکسش میکشم و با نفس عمیقی برمیگردونمش تو جیبم .
+ روز بخیر سر نیکولاس .
_ سلام هری حالت چطوره ؟
+ دلتنگم .
_ دلیلی نداره که باشی اون همینجاست . هومی میکنم و اون می‌ره ‌ .
آره اون همینجاست .. همیشه پیشمه .
( نگرفته هنوز 🤣🤣)
..

The love of the Emerald PrinceWhere stories live. Discover now