part40: Terrible cooperation

163 17 2
                                    


همکاری دلهره اور

دراکو
لبخندی زدم و باهاش دست دادم .
_ از آشنایی با شما خوشبختم پروفسور مالفوی .
+ همچنین پروفسور واتسون.
راهنماییش کردم داخل . با کرامم دست دادم و با هم داخل رفتیم و بقیه پشت سرمون داخل شدن .

وقتی سرمو بلند کردم دیدمش که نفس نفس میزد و عصبی واتسونو نگاه میکرد .آره عزیزم بسوز . وقتی سگ محلت کردم اون موقع میفهمی که نباید منو نادیده بگیری .
وقتی سرشو برگردوند سریع نگاهمو ازش گرفتم و خیلی خونسرد ازش رد شدم .
+ بعد از جام چطور گذشت ؟

_ کسل کننده .
+ اره خب ... جای تو بودم منم همینو میگفتم . تو این خراب شده نیستی که ببینی چی میکشم .می‌خنده و سر تکون میده .
_ امشبه ؟
+ نه فرداست . باید تا بعد تعطیلات  تمومش کنیم .
_ حالا که اومدم تموم میشه .
+ بیا پایین بابا چه واسه من سیسم گرفته . با هم وارد اتاق مک گوناگال میشیم و درو پشت سرم می‌بندم .
مک گوناگال _ هیجان دارم .

..

دستامو به هم میچلونم .
+ ولی قرار نبود منم قاطی بشم .
ریگی _ خو پس هریو می‌بریم . هیکل گنده کرده به یه دردی بخوره دیگه . با چشمایی که انداز توپ کوافل ( همون توپ بزرگه تو‌کوییدیچ ) شده بود نگاهشون کردم .
+ به هیچ وجه نمیذارم . ریگولوس که کنارم وایساده بود از جاش میپره.

ریگی _ خیله خب شوهر ندیده کَرَم کردی .یا خودت یا شوهر جونت . بهش چشم غره میرم و دستامو رو میز میذارم.
+ خودم هستم احمق . درباره این .... بهش چیزی بگید هرچی نقشه دارید میریزم رو دایره واسش تا برینه به همه چیز ‌، منظورمو که میفهمید مگه نه ؟
یه دور نگاه همشون کردم که تو فکر بودن . خوب منظورمو فهمیده بودن .منظور من نه فقط خود هری بلکه دستای پشت پرده ای بودن که سراغ داشت .

اسنیپ _ خیله خب دراکو تو بردی .
کرام _ 1_0 به نفع بلوندی . نیشخندی میزنم و صاف وایمیستم .
+ خب ... حالا نقشه چیه؟ ریگی با چشم و ابرو به نقشه جلومون اشاره کرد .
_ نگاه کن یه بار بیشتر نمیگم.

..

یکم استرس داشتم ؟
نه معلومه که نه
من خیلی استرس داشتم و همین باعث شده بود هری به واسطه اون دماغ قشنگش 24 پیشم بمونه و حتی موقع غذا خوردن هم منو کشید بین خودشو بچه ها و نذاشت سر جای خودم بشینم .

نه من میلی به غذا خوردن داشتم نه اون .کاملا مشخص بود که حواسش پرته چیزیه ولی تا من تکون می‌خوردم سریع واکنش نشون میداد .
مثل حالا که تو جام جا به جا شدم و سریع نگاهم کرد .
_ چیزی شده ؟

+ هری این بار 32 که ازم می‌پرسی و من هر دفعه یه جواب میدم ، نه .
لبشو‌ گزید و نگاهشو ازم دزدید .
+ ولی تو یه چیزیت شده .
_ نه ام ... من خوبم . ما خوبیم .
+ هوم . چند درصد مطمئنی ؟
_ اوه معلومه که 100 درصد مطمئنم . مگه نه الک ؟ سریع نگاهمو میدم به الک که شربتش میپره تو گلوش .

The love of the Emerald PrinceOnde histórias criam vida. Descubra agora