همکاری دلهره اوردراکو
لبخندی زدم و باهاش دست دادم .
_ از آشنایی با شما خوشبختم پروفسور مالفوی .
+ همچنین پروفسور واتسون.
راهنماییش کردم داخل . با کرامم دست دادم و با هم داخل رفتیم و بقیه پشت سرمون داخل شدن .وقتی سرمو بلند کردم دیدمش که نفس نفس میزد و عصبی واتسونو نگاه میکرد .آره عزیزم بسوز . وقتی سگ محلت کردم اون موقع میفهمی که نباید منو نادیده بگیری .
وقتی سرشو برگردوند سریع نگاهمو ازش گرفتم و خیلی خونسرد ازش رد شدم .
+ بعد از جام چطور گذشت ؟_ کسل کننده .
+ اره خب ... جای تو بودم منم همینو میگفتم . تو این خراب شده نیستی که ببینی چی میکشم .میخنده و سر تکون میده .
_ امشبه ؟
+ نه فرداست . باید تا بعد تعطیلات تمومش کنیم .
_ حالا که اومدم تموم میشه .
+ بیا پایین بابا چه واسه من سیسم گرفته . با هم وارد اتاق مک گوناگال میشیم و درو پشت سرم میبندم .
مک گوناگال _ هیجان دارم ...
دستامو به هم میچلونم .
+ ولی قرار نبود منم قاطی بشم .
ریگی _ خو پس هریو میبریم . هیکل گنده کرده به یه دردی بخوره دیگه . با چشمایی که انداز توپ کوافل ( همون توپ بزرگه توکوییدیچ ) شده بود نگاهشون کردم .
+ به هیچ وجه نمیذارم . ریگولوس که کنارم وایساده بود از جاش میپره.ریگی _ خیله خب شوهر ندیده کَرَم کردی .یا خودت یا شوهر جونت . بهش چشم غره میرم و دستامو رو میز میذارم.
+ خودم هستم احمق . درباره این .... بهش چیزی بگید هرچی نقشه دارید میریزم رو دایره واسش تا برینه به همه چیز ، منظورمو که میفهمید مگه نه ؟
یه دور نگاه همشون کردم که تو فکر بودن . خوب منظورمو فهمیده بودن .منظور من نه فقط خود هری بلکه دستای پشت پرده ای بودن که سراغ داشت .اسنیپ _ خیله خب دراکو تو بردی .
کرام _ 1_0 به نفع بلوندی . نیشخندی میزنم و صاف وایمیستم .
+ خب ... حالا نقشه چیه؟ ریگی با چشم و ابرو به نقشه جلومون اشاره کرد .
_ نگاه کن یه بار بیشتر نمیگم...
یکم استرس داشتم ؟
نه معلومه که نه
من خیلی استرس داشتم و همین باعث شده بود هری به واسطه اون دماغ قشنگش 24 پیشم بمونه و حتی موقع غذا خوردن هم منو کشید بین خودشو بچه ها و نذاشت سر جای خودم بشینم .نه من میلی به غذا خوردن داشتم نه اون .کاملا مشخص بود که حواسش پرته چیزیه ولی تا من تکون میخوردم سریع واکنش نشون میداد .
مثل حالا که تو جام جا به جا شدم و سریع نگاهم کرد .
_ چیزی شده ؟+ هری این بار 32 که ازم میپرسی و من هر دفعه یه جواب میدم ، نه .
لبشو گزید و نگاهشو ازم دزدید .
+ ولی تو یه چیزیت شده .
_ نه ام ... من خوبم . ما خوبیم .
+ هوم . چند درصد مطمئنی ؟
_ اوه معلومه که 100 درصد مطمئنم . مگه نه الک ؟ سریع نگاهمو میدم به الک که شربتش میپره تو گلوش .
VOCÊ ESTÁ LENDO
The love of the Emerald Prince
Fanfic+ تو برای من همون شیشهی شکسته بودی ولی من هنوزم لمست میکردم با وجود اینکه میدونستم صدمه میبينم. پس از من فرار نکن چون وجود من به وجود تو وابستست هپی اند