part 12: So you have a lucky partner

277 34 10
                                    

پس پارتنر خوش شانسی داری .

گیو می اِ استار🥹

هری
خوابش برده بود ولی صورتش کمی جمع شده بود . ینی مشکل قلبی داشت ؟اگه آنقدر کله شق نبود میتونستم به ادوارد معرفیش کنم ولی ... اون به ماگلا اعتماد که چه عرض کنم اصلا اعتقادی نداشت .
باز نگاه صورتش میکنم که بخاطر برخورد موهاش قرمز شده بود و رد افتاده بود .
+ شبیه لوپین شدی دراکو .حرفش که شد یاد تدی افتادم .از کی بود ندیده بودم . دلم براش تنگ شده بود و میخواستم که زودتر ببینمش . باید برای ریموس یه نامه می‌نوشتم که دفعه بعد بیان هاگزمید تا ....
با اخم کردن و ناله ریز دراکو از فکر و خیال در اومدم و روش خم شدم .
+ دراکو ... چی شده ؟ تکونش دادم ولی اون داشت تو تب می‌سوخت . دست پاچه دور خودم گشتم و آخر کاسه بزرگ چینی که توش پر آب بودو پیدا کردم .
برداشتمش و کنار تخت گذاشتم یه دستمال سفیدم برداشتم و بعد خیس کردن و چلوندنش روی پیشونیش گذاشتم که به خودش لرزید و ناله دیگه ای کرد .
با دستمال خیس دیگه ای روی گونه و گردنش می‌کشیدم .
_ مادر ....
دستم برای لحظه ای از کار وایساد .
_ نه مادر من ... نمی‌خوام .....من ..... هر... قبل کامل شدن جملش در وحشیانه باز شد و تئودور با سر داخل شد .
+ هوشششششش .... را به حیوانات می‌گویند و تو ... نه داداش تو یکی به شخصه پست تر از آنی .قرمز شده سمتم حجوم آورد که بلند شدم .
+ آ آ وایسا سر جات تا کراشتو بیدار نکردم . چشمای کورتو باز کن نگاه کن حال و روزشو .نگاهش و به دراکو داد و کمی فاصله گرفت .
پس پر بیراه نگفته بودم روش کراش داشت .همین که ردش نکرد خودش مدرک بود .
_ زر مفت زدنو تموم کن .پوزخند میزنم و از بالا بهش نگاه میکنم .
+ راستشو بگو چند بار دچار فروپاشی روانی شدی وقتی تو بغلم بود ؟  لبشو‌ گزید و سمتم قدمی برداشت ولی با تکون خوردن دراکو وایساد و سریع نگاهش کرد .
پوزخندمو بیشتر میکنم و سر تا پا نگاهش میکنم .
_ حیف نمیشه گفت درو تخته خوب با هم جورید .
_ دهنتو می‌بندی با خودم بیام ببندمش .
+ اووو چه خشن ... می‌خوام ببینم بعدش میتونی جواب دراکو رو بدی یا نه .
_ اسمشو به زبون کثیفت نیار عوضی .چرا باید بخاطرت ناراحت بشه ؟ تو هیچ ارزشی براش نداری .
دستامو تو جیبام بردم و با نیم نگاهی به دراکو دردمند ازش گذشتم و بهش تنه زدم .همون طور که سمت در می‌رفتم جوابشو دادم .
+ چون حالا جونشو مدیون منه ... اونم واسه دومین بار ... کسی نیست که ازش بگذره . تازه .. ما با هم دوستیم یادت که نرفته ؟
از اتاق خارج میشم و سمت سالن عمومی میرم .
دفعه پیش خودم خودمو انداختم وسط ماجرا و الکی گفتم که پام‌گیره ولی حالا فرق داشت . جلوی چشم همه نجاتش دادم و اون نمیتونست ایگنورم کنه هرچند ...
کی این چیزا براش مهم بود که این بار دومش باشه .
حتی اگه بگیره به چپش بازم یه آتو دیگه دارم که باهاش کیف کنم .
خسته و کوفته رو مبل ولو میشم و نگاه نشان شیر رو شومینه میکنم .
گودریک عزیز کجایی که دارم خواستتو برآورده میکنم . برابری و برادری بین همه گروه ها .
سالازار عزیزم حیف که خدا زودتر دکمتو زده وگرنه خودم این رفاقتو میکردم تو چش و چالت .
یاد رد های قرمز روی صورتش میفتم .اکه یکی گازش می‌گرفت چی ؟ یا اگه لپشو بکشیم . پس پارتنر خوش شانسی داری . شک ندارم .. لاو بایتای ...خوبی ... میشه روش ...گذاشت .

The love of the Emerald PrinceDove le storie prendono vita. Scoprilo ora