part 13

215 22 2
                                    

یونهو دستی به لباس مرتب مینگی کشید :براش مطمئنی... نمیخوای یکم...
مینگی میون حرفش پرید :چیه یونهو شی نکنه از اینکه منو انتخاب کردی پشیمون شدی.
یونهو خنده ای عصبی کرد :چی داری میگی بچه... من از تو پشیمون بشم، تا آخر عمرم این بهترین تصمیم زندگیم میمونه، من فقط نمیخوام تو...

مینگی خودشو جلو کشید، بوسه ای به گونه ی یونهو زد :برای منم این بهترین تصمیم زندگیمه.
دست یونهو رو محکم گرفت و با صدایی پر از شیطنت گفت :میخوام یکی از خط قرمز های یونهو شی رو رد کنم و حسابی تنبیه بشم.
یونهو پر از هیجان شد، فشاری به دست مینگی آورد :پوست تو میکنم زرافه ی شيطون.
از خونه بیرون اومدن و سوار ماشین به سمت مرکز رفتن. مینگی به شدت خوشحال بود با نوشتن قراداد دیگه رسما میشد مال یونهو... دیگه خیالش راحت بود که اونو از دست نمیده... دیگه هیچ محدودیتی بین شون نبود :میشه مال خود خودم.
یونهو ماشین رو جلوی مرکز نگه داشت :بریم شيطون.
مینگی لبخندی بزرگ روی صورتش نشوند :بریم.
از ماشین بیرون اومدن، مینگی سریع دست یونهو رو گرفت و داخل رفتن، نگهبان با دیدن شون سری خم کرد.
یه راست به اتاق مدیر جو رفتن، مینگی تقه ای به در زد :بیا داخل.
پسر جوان در رو باز کرد و هر دو داخل شدن، این سونگ با تعجب به اونا نگاه می‌کرد :آقای جونگ چیزی شده.
مینگی به جای یونهو با هیجان زیادی جواب داد :مدیر جو ما میخواییم قرار داد بنویسیم.
تعجب این سونگ بیشتر شد :قرارداد... اما هنوز که 6 ماه نشده، هنوز...
مینگی سریع گفت :چه فرقی میکنه مدیر جو... به نظرتون اگه یونهو شی بخواد منو اذیت کنه نمیتونه بعد از 6 ماه هم این کار رو بکنه، وقتی من اومدم اینجا که زودتر از 6 ماه قرارداد رو بنویسیم یعنی نمیخوام به هیچ عنوان ارباب مو از دست بدم.
این سونگ به مینگی نگاه کرد :بزرگ شدی بچه.
مینگی چرخی به چشماش داد :من همیشه بزرگ بودم فقط نشون نمی‌دادم.
یونهو روی مبل نشست :اگه جلوشو نگیرم میخواد تا خود شب اینجا حرف بزنه... مدیر جو من و مینگی میخواییم که این قرارداد نوشته بشه.
این سونگ خوشحال بود، به شدت برای مینگی خوشحال بود که پسر تونسته چنین اربابی داشته باشه :الان آماده اش میکنم.
از پشت میزش بلند شد، کشوی فایل رو بیرون کشید و متن قراردادی که آماده تایپ شده بود رو بیرون کشید.
اونو به طرف یونهو گرفت :چیزایی که میخوایین رو بنویسین، هر دوتون.
یونهو مشغول نوشتن شد، مینگی منتظر به حرکت دست مرد جوان نگاه می‌کرد، دل توی دلش نبود تا زودتر بتونه بخونه یونهو چی نوشته :یونهو شی تموم نشد.
مرد جوان دست کشید از نوشتن و برگه رو به سمت مینگی گرفت :چرا، حالا نوبت توئه.
مینگی سریع برگه نوشتن، اول از همه سراغ خط قرمز یونهو رفت :سرپیچی کردن از تنبیه، آسیب زدن به خودش.
مینگی تند شروع کرد به نوشتن، لیمیت خاصی نداشت، میدونست نوشتن خون بازی اصلا نیازی نیست چون یونهو هرگز این کار رو انجام نمیداد... وقتی خط قرمز یونهو آسیب زدن به خودش باشه هیچ وقت خودش به مینگی آسیب نمیزنه.
با وجود مازوی بالاش هم فقط نیاز بود بنویسه حد تنبیه زیاد.
و برای کلمه ی امن هم کلمه ای که شنیدنش رو دوست داشت :ارباب من.
برگه رو بالا آورد :تموم شد.
چشمای یونهو متعجب شدن :این قدر زود.
مینگی لبخندی زد :به همش فکر کرده بودم.
این سونگ برگه رو گرفت و خوند :مثل اینکه هر دوتون چیز زیادی برای نوشتن نداشتین... آقای جونگ فقط دو تا خط قرمز دارن. مینگی هم به عنوان کلمه ی امن ارباب من رو انتخاب کرده و تنبیه رو هم حد زیاد نوشته... همین... این سریع ترین قراردادی بود که توی مدت کارم توی اینجا نوشته شده... خیلی خب هر دو امضاش کنین.
یونهو و مینگی قرارداد رو امضا کردن :این قرارداد به مدت یک سال اعتبار داره بعد از اون اگه خواستین با هم دیگه ادامه بدین دوباره میاین و تنظیمش میکنین.
لبای مینگی آویزون شد :نمیخوام این قبول نیست، من یه قراداد دائمی میخواستم.
این سونگ لبخندی زد :مینگی تموم قراداد های ما یه ساله ست... اگه 3 بار پشت سر هم با اربابت قرارداد رو تمدید کنی دیگه نیازی به قرارداد نیست میتونی برای همیشه پیشش باشی.
مینگی لباشو اویزون کرد :3 سال خیلی زیاده.
یونهو از جا بلند شد، دست مینگی رو گرفت و اونم بلند کرد :ازتون ممنونم مدیر جو ما دیگه باید بریم.
از اتاق بیرون اومدن، نیم نگاهی به صورت مینگی انداخت کمی ناراحت به نظر می‌رسید، دستشو دور شونه ی مینگی حلقه کرد و اونو به خودش فشرد :فکر کردی بعد از یه سال ازت خسته میشم... خیالت راحت باشه من تا آخر ازت دست نمیکشم زرافه ی برت... اصلا دوست ندارم ناراحت باشی.
مینگی سرشو به طرف یونهو چرخوند :یونهو شی من واقعا شما رو دوست دارم، الان تنها لیمیت من اینکه پیش شما نباشم.
یونهو پسر جوان رو توی بغل گرفت و بوسه ای به موهاش زد :هیچ وقت همچین چیزی اتفاق نمیوفته.



یتیم خانه Where stories live. Discover now