.5.

253 66 74
                                    


الان دقیقا چه اتفاقی افتاد؟

پلک زد‌. درحالی که دقیقا تو همون نقطه قبلی با چشم های درشت و دهان باز ایستاده بود‌. از کی تا حالا به سوهو اجازه بوسیدنش رو داده بود؟

این ظالمانه ترین، تحقیر آمیز ترین و بدترین اتفاقی بود که ممکن بود بیفته. سوهو فکر‌ میکنه کای کیه؟ دانش اموز دبستانی که مدام بوس میخواد؟ یا امگا کوچولوی بی دفاعی که نیاز به محافظت و مراقبت داره؟

«قراره اونجا وایسی؟» با صدای اروم فلیکس از فکر دراومد و به چشم های لطیفش نگاه کرد. چه چهره نرم و قشنگی. جای تعجب نداره که بنگ چان به خاطرش کای رو رها کرد.

سرش رو برای فلیکس تکون داد و به سمت ماشین رفت و بعد از نشستن، کمربند ایمنی رو بست. کل مسیر رو تو افکارش غرق بود. اخرین باری که بوسه روی پیشونی دریافت کرد کی بود؟ شاید نه سال پیش؟ سو یون و پدربزرگ هیچوقت ادم محبت های فیزیکی نبودن.

خب، سوهو برعکس بود. احتمالا این بوسه براش معنایی نداره. برای کای هم همینطور.

به سادگی هیچ معنایی نداره...

****

فرقی نمیکنه مدرسه قدیمی باشه یا جدید، روز اول برای کای همیشه بد خواهد بود. و مهم نیست که چقدر تعجب اوره، کای از اینکه مرکز توجه باشه متنفره. و این یکی از دلایلیه که چرا به مخفی کردن هویتش ادامه میده. به خصوص از دست نوجوان های بیکار و عصبی.

تعداد خیلی زیادی از استاکر های کره ای وجود دارن که کلمه "حریم شخصی" براشون معنایی نداره و با اسم عشق، زندگی رو برای ایدل هاشون سخت میکنن.

البته در مورد کای، بعیده که استاکر هاش کره ای یا اسیایی باشن چون کلا آسیایی ها بهش علاقه ای ندارن -به جز تعداد کمی-

بیشتر اسیایی ها گربه قاتل رو "هرزه بی شرم" صدا میزنن. همون هرزه بی شرمی که با همه میخوابه، و خدای من، چه دروغ بزرگی.

بهرحال کای واقعا نمیخواد ریسک تعقیب شدن توسط این ادمای دیوونه رو به جون بخره.

البته کای آگاهه که تو یک مقطع زمانی باید چهره بدون پوشش خودش رو به مردم نشون بده ولی تصمیم گرفته تا اونموقع به زندگی عادی خودش، بدون جلب توجه کسی ادامه بده. با این حال این برنامه، مثل بقیه برنامه هایی که برای این ترم داشت، به دلیل دخالت سو یون و سوهو بهم ریخت.

پیاده شدن از ماشین مینهو، همراه مینهو قدم زدن و همراهی مینهو برای رسوندن کای به کلاسش، انگار که کای فرزندشه، اونم در حالی که همه دخترا نگاهشون میکردن؟ اوه خدای من، کای سوژه جدید شایعات بود. به خصوص که به نظر میرسید مینهو بین دخترا زیادی محبوبه!

نکته مهم دیگه نزدیکی فلیکس بود. به نظر میرسید قراره کنار هم بشینن. عجب شانسی.

کای همه دانش اموز هایی که قصد صحبت باهاش رو داشتن نادیده گرفت. ترجیح میداد تو کلاس دیگه ای میموند. یا بهتر بگم، مدرسه دیگه ای که هیچکدوم از بدترین کابوس هاش جلوی چشمش رژه نمیرفتن‌.

The DicentraWhere stories live. Discover now