Body shop
Part 3
+ جنده خصوصی من باش ..
-چ.چی؟؟
"چشاش از اشکی به متعجب تغییر کرد"
+ جنده ی من باش .. توی خونه ی من .. با لباسای مخصوص .. هر زمان و مکانی که بخوام .. و به هرکی که بخوام باید بدی
درست مثل یه جنده واقعی
-اگه...اگه قبول کنم بهم حقوقم میدین؟؟
" صدای خنده ی تهیونگ کل اتاق رو برداشت و به رئیس ته اشاره کرد گمشه بیرون "
+ بقدری پول میدم که ارزشش از خودت و کل اطرافیانت بیشتره بچ
-قبوله!
قبوله از کی میتونم شرو کنم؟؟
+ خونه داری ؟
-نه همینجا هرشب میخوام
" ته پوزخند شیطانی زد "
+ مهم نی .. اینجا که دیگ نمیتونی بخوابی چون اخراجی .. خونه ی من هم که از فردا شب باید بیای
ب تخمم نیس دیگ میخوای شب رو چیکار کنی .
-خواهش میکنم بزار باهات بیام
از همین امشب شرو میکنم
هوا بارونیه و سرده جایی نیس که بخوابم
+ تو کی هستی که برای من مهم باشه شب رو چیکار میکنی ؟؟؟ حتی ارزشت از خدمتکار و نگهبان خونمم پایین تره ( جدی با تحقیر )
"کوک از این همه تحقیر شدن غرورش شکست و گریش گرفتو پاشد لباس هاش و وسایلشو برداشتو سمت در رف"
+ وایسا
" کوک امیدوارانه وایساد و به سمتش برگشت"
-بله؟(با گریه ی بسیار کیوت)
+ گریه نکن !
میخواستم یچیزی بهت بدم
-چه چیزی؟ هق هق
" ته رفت بیرون و بعد چند دقیقه با یه باکسی برگشت و کوک متعجب منتظر بود تا ببینه توی اون باکس چیه"
YOU ARE READING
body shop
Fanfictionکوک توی بادی شاپ مثل همیشه داشت برای مشتری هاش شیک میزد و دنس میله میرفت که تهیونگ رئیس بادی شاپ توجهش به کوک جلب میشه